خاطرات نیمسال موشکی؛ پیشدرآمد
نیمسال موشکی - پیشدرآمد
سلام علیکم
انشاءالله به تدریج با خاطرات استاد دکتر همراه خواهید بود.
و عکسهای خاطرهانگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت
- ۰ نظر
- ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۶:۴۳
نیمسال موشکی - پیشدرآمد
سلام علیکم
انشاءالله به تدریج با خاطرات استاد دکتر همراه خواهید بود.
و عکسهای خاطرهانگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت
هواپیمایی که امامصادقیها را به مرصاد برد
دیروز اشارهای
به این بخش از تاریخ دانشگاه شد که همزمان با موشکباران تهران، کلاسهای
دانشگاه به مشهد منتقل شد و مهمان #امام_رئوف(ع) شدیم. در ادامه به تفصیل و
به تدریج به این موضوع خواهیم پرداخت.
فعلاً به مناسبت ایام عملیات به این خاطره دکتر توجه بفرمایید:
در همان شب اول عملیات مرصاد با هماهنگی فرمانده وقت لشگر خراسان یک هواپیمای سی_۱۳۰ به رفت و حدود ۱۰۰ نفر از دانشجویان ما را که در مشهد بودند، با این پرواز به برد و در عملیات مرصاد شرکت نمودند. این دانشجویان نقش مؤثری داشتند چون اکثراً در سالهای قبل سابقه حضور چشمگیری در داشته و بلافاصله پای کار آمدند.
و عکسهای خاطرهانگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت
ایام سالگرد اولین
رهبر معظم انقلاب بسیار با تسلط و صلابت و رعایت قواعد و لهجه فصیح عربی، خطبه را قرائت میکردند.
در تصویر، شهید حکیم در همان صف اول با عمامه مشکی پیداست.
اما مرحوم هاشمی رفسنجانی اصلاً در قید و بند این قواعد نبودند و خیلی معمولی میخواندند.
یکی از ویژگیهای مرحوم شهید که صدام او را از عراق اخراج کرده بود و در ایران زندگی میکرد، حضور ایشان در نماز جمعه تهران در اکثر جمعهها بود
و در طی مدتی که در تهران بود، تقریباً فارسی را یاد گرفته بود.
ایشان در دانشگاه ما هم درس را به تدریس میکرد و با دانشگاه و مرحوم آیتالله مهدویکنی ره مراوده نزدیک داشت.
شهید حکیم یکبار به مرحوم آیتالله مهدویکنی ره گفته بودند من خطبههای فارسی آقای هاشمی را میفهمم اما خطبههای عربی ایشان را نه!
وعده ما، نماز جمعههای سراسر کشور
و عکسهای خاطرهانگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت
واحد پول ایران میوهفروشی تجریش
سال ۶۳ که اومدیم دانشگاه، تمام اساتید زبان از عراقیهای عضو مجلس اعلای انقلاب اسلامی و همرزمان بودند که صدام اونا رو از عراق اخراج کرده بود.
لذا اصلاً فارسی بلد نبودند و این خود در فراگیری بیشتر زبان عربی برای ما هم مؤثر بود!
یک روز یکی از این اساتید رفته بود
اون زمان ابتدای بازارچه تجریش میوهفروشیهای زیادی بود که قیمت میوهها را با برچسب مشخص کرده بودند.
فردای آن روز، این استاد آمد سر ما. به عربی سؤال کرد مگر واحد پول شما ریال نیست؟
یکی از دانشجویان هم به عربی پاسخ داد که بله ریال است!
استاد با تعجب گفت: پس چرا قیمت میوهها را در تجربش با «دِرهم» نوشته بودند؟!