دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

مصاحبه خواندنی استاد نصرالله لک

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۴ ب.ظ | ۰ نظر

سرآغاز، اسم #نشریه #اردو پیش دانشگاهی #بصیرت چند سال پیش بود. این نشریه مصاحبه‌ای با استاد #نصرالله_لک داشت که بخش‌هایی از آن را می‌خوانید. خداییش با توجه بخوانید و ساده نگذرید. دمتون گرم!

لک

اشاره:

با حدود 70 سال سن همچنان پرقدرت و مصصم می‌دود؛ دوندگی نه از آن نوع که غالب ما، بر اثر روزمرگی و در پی لقمه‌ای نان دچارش شده‌ایم، بلکه دویدنی که از حس مسئولیت‌پذیری و دغدغه دینی او به شاگردانش نشأت گرفته است. پیری و خستگی را نمی‌شناسد و به عشق دانشجویانش کار می‌کند و  همین است که او را در این سن و سال، همچنان زنده و سرپا نگه داشته‌است. این بار پای صحبت‌های استاد نصرالله لک، مدرس تربیت‌بدنی در دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) نشستیم. 

         

سرآغاز: لطفاً مختصری از خود و نقطه آغاز معلمی؟

          آقای لک: متولد 1321 و بیشتر از 40 سال است که معلمم. از آموزش و پرورش شروع کردم و الآن در دانشگاه تدریس می‌کنم. زمانی که دانش آموز بودم برای تعلیم عشایر به روستاهای استان لرستان و اطراف اراک می‌رفتم. سه سال در مکتب‌خانه درس خواندم و بعد وارد دبیرستان شدم. حدوداً 14 ساله بودم که دیپلم گرفتم و در رشته تربیت بدنی وارد دانشگاه تربیت مدرس شدم.

         

سرآغاز: روزهای اولیه تدریس در تهران و به خصوص دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام)؟

          آقای لک: تقریباً از سال 1346 به تهران آمدم و در مدارس شروع به تدریس زیست‌شناسی و تربیت‌بدنی کردم. از سال 59 هم تدریس در دانشگاه‌های شهید بهشتی، تهران، مذاهب اسلامی، دانشکده معماری و دانشکده صدا و سیما را شروع کردم. با دانشگاه امام صادق علیه السلام نیز از همان ابتدای تأسیس همکاری می‌کردم که البته مقطعی از این دوره مقارن شد با اعزام به جبهه‌ها.

         

سرآغاز: از دانشگاه امام صادق علیه السلام و دانشجویان رضایت دارید؟

          آقای لک: بله؟ من از همه راضی‌ام. انسان باید نقصان و بدی را اول در خودش جستجو کند و بعد در دیگران.

         

سرآغاز: یادی از دوران تدریس؟

          آقای لک: همه لحظات ما پر از خاطره است. وظیفه معلمی در حقیقت ریشه در مبنای دینی و قرآنی دارد. در آموزش باید جان داد تا مجموع وجودی انسان آراسته و مزین به اخلاق اسلامی شود و از او معلم و انتقال دهنده شایسته‌ای بسازد.

         

سرآغاز: ویژگی‌های یک معلم خوب؟

          آقای لک: از خودگذشتگی و خود را فدای جامعه کردن. معلم باید خود را به قدرت وحی متصل و توکل به خدا کند تا بتواند در مقابله با ناهنجاری‌ها و چالش‌هایی که غالباً از جهل و ظلم افراد ناشی می‌شود، پیروز باشد.

         

سرآغاز: علت روی آوردن به حرفه معلمی؟

          آقای لک: من می‌توانستم در کارهای سیاسی، نظامی یا در دستگاه‌های دولتی مشغول شوم، ولی روح من با این چیزها سازگاری چندانی نداشت. تنها جایی را که فکر کردم می‌شود دنیایی ساخت و انسانی را تربیت کرد، کار آموزش و پرورش و دانشگاه بود. در نقش معلم و مربی، آدم باید خودش باشد و این را با بزرگان دانشگاه هم مطرح کرده‌ام و گفته‌ام اگر می‌خواهید موفق باشید، باید از نقش‌های قالبی بیرون آیید و به سراغ فطرت و طبیعت افراد بروید. هر گونه نقش بازی کردن یا حرکت تصنعی، بیش از آن که کمکی در جذب افراد باشد، باعث دوری و غربت خواهد شد.

         

سرآغاز: تلخی و شیرینی معلمی؟ چگونه با آن کنار آمده‌اید؟

          آقای لک: معلمی اصلاً تلخی ندارد. بنده با این که 7-6 سال است بازنشست شده‌ام،اگر بخواهم کار اقتصادی کنم، ظرفیت 10 مدیر اقتصادی فعال را می‌توانم داشته باشم، ولی چندان وارد این کار نشدم. البته 5-4 سال فعالیت حاشیه‌ای داشته‌ام که آن هم در جهت رفع حوائج دیگران بوده است. همیشه سعی کرده‌ام در زندگی قانع باشم. در عین پرکاری، یک وعده غذا برایم کافی است و بسیار کم می‌خوابم. کار اگر برای خدا باشد، انسان حقیقتاً خسته نمی‌شود. معلمی که با یک بار امانت الهی رو‌به‌روست، ادای این امانت به او نیرو می‌بخشد و جهان موعودی را که همه منتظرش هستند، فراهم می‌کند. اما متأسفانه در جامعه فعلی بسیاری از افراد در جای خود قرار نگرفته‌اند و فضای نابرابر و تبعیض‌آمیز، عرصه را بر بسیاری از افراد از جمله قشر معلم و استاد دانشگاه تنگ کرده است.

         

سرآغاز: الگوی معلمی شما؟

          آقای لک: الگوی ما قرآن، انبیاء، اولیای خدا و ائمه معصومین علیهم السلام هستند. وقتی احساس کردیم که در یک رفتار اجتماعی دچار نقیصه‌ایم،  باید با مراجعه به این منابع، خود را تکمیل و اصلاح کنیم. معلم باید آنچنان با قرآن و ائمه معصومین علیهم‌السلام مأنوس باشد و دستورات اسلام را در زندگی خود پیاده کند که اگر دید انسانی دارد ایزوله و استحاله می‌شود، بتواند او را از مسیر اشتباه برگرداند.

         

سرآغاز: نقطه اوج معلمی برای یک معلم موفق؟

          آقای لک: معلمی، همه نقاطش اوج است. مثل اینکه بگوییم حد الوهیت یا ربوبیت کجاست؟ حدش مطلق است. نقطه او آن است که ما در حقیقت به رب نزدیک شویم. من باید صبح با بسم الله و قربه الی الله شروع کنم و آنگاه ببینم حرفم چه قدر می‌تواند ایجاد انگیزه و تعالی و رغبت کند.

         

سرآغاز: توصیه به متعلمین و دانشجویان؟

          آقای لک: وقتی قرار شد انسان علم را در یک دانشگاه اسلامی دنبال کند، واقعاً باید به این اعتقاد داشته‌باشد. مثلاَ اگر کسی آمده است اینجا تا علوم سیاسی بخواند و از دانش اسلامی و استدلال فقهی نیز برخوردار باشد، تعاملات سیاسی خود را هم باید با علاقه سیاسی و دینی دنبال کند. اگر جز این باشد، به دریوزگی می‌افتد. من خود وقتی با شخصیت‌های سیاسی که بعضاً انحراف ایجاد می‌کنند، مواجه می‌شوم، خیلی سخت به آنها می‌تازم و به آنها پرخاشگری هم می‌کنم...


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.ir/abdolah
خاطرات پل مدیریت
ble.ir/join/ZWI3ZmY2Z

  • مدیر وبلاگ

 

من قول داده‌ام!

 

 

۲۵ آبان است؛ سالروز درگذشت استاد برجسته دانشگاه امام صادق علیه‌السلام. شادی روحش صلوات.
masjednama.ir/post/1867

 

 

یک خاطره از آن مرحوم که تأثیر آن از یک کتاب هم بیشتر بود
روایت ماجرا از زبان شنوندگان آن سخنرانی
 
سال ۷۰ یا ۷۱ بود که به همت انجمن دانش آموختگان، همایش علوم انسانی اسلامی در دانشگاه امام صادق علیه‌السلام برگزار شد.
قرار بود سخنران افتتاحیه مراسم، مرحوم علامه جعفری باشد.
اتفاقاً در رأس ساعت ۸ صبح وارد سالن شدند و فکر کنم یکراست پشت تریبون رفتند و گفتند: به علت اتفاقی که دیشب برای من افتاده است، توان سخنرانی ندارم و با عرض پوزش مطالبم را در قالب مقاله‌ای تقدیم کردم که چاپ می‌شود و شما می‌توانید مطالعه فرمایید و من الآن باید در مراسم تشییع جنازه دخترم شرکت کنم که دیشب به رحمت خدا رفته است.
 
فرمودند به احترام حضرت آیت‌الله مهدوی و این دانشگاه، ادب حکم کرد تا همین قدر حضور یابم و عذر خود را حضوراً بیان کنم.
همه مجلس در بهتی فرو رفت و این درسی بزرگ‌تر از مقاله وی بود. هر کس دیگر بود نهایتاً با یک تلفن عذر خود را اعلام می‌کرد و نمی‌آمد و هیچ کسی هم برداشت خاصی نداشت و می‌گفت حق دارد که نیامده است. اما مرحوم علامه کاری کرد کارستان.
رحمةالله علیه
 
ارسالی از دکتر #محمدتقی_محبی


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت
ble.im/join/ZWI3ZmY2Zj

وقتی دختر جوان علامه جعفری فوت کرده بود، ایشان همان روز در دانشگاه امام صادق(ع) سخنرانی داشتند. آشنایان و بستگانی که برای عرض تسلیت و آماده کردن مقدمات تشییع‌جنازه آمده بودند، وقتی از برنامه سخنرانی ایشان مطلع شدند، گفتند: اجازه بدهید جریان را به دانشگاه اطلاع بدهیم تا سخنرانی شما برگزار نشود.

اصرار اطرافیان و دوستان در این زمینه ثمری نداشت و ایشان با گفتن عبارت «من قول داده‌ام!» عازم دانشگاه شد تا رأس ساعت مقرر، سخنرانی خود را انجام دهد.

 

بر اساس: خاطره از یوسف امیرخیزان، تارنمای استاد

 

 

  • مدیر وبلاگ

پنج‌شنبه سیاه؛ ۲۳ آبان ۱۳۸۷

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۴ ب.ظ | ۰ نظر

#خاطره_بازی
امروز پنج‌شنبه ۲۳ آبان است. آن #پنج‌شنبه_سیاه دانشکده #فرهنگ_و_ارتباطات هم ۲۳ آبان ۱۳۸۷ بود. روز شیرینی که با عملیات روانی زنده دکتر #حسام‌الدین_آشنا تلخ شد.
شهرستانی‌ها دیدار خانواده را یک ماه به تعویق انداختند. تهرانی‌ها هم که حالت عادی ۸ صبح پیدایشان نمی‌شود، آن روز سر ساعت در سالن شهید مطهری بودند. جغدهای‌ شب‌کار هم نخوابیدند و آمدند! جلسه دو دوربینه ضبط می‌شد. برای ما خیلی مهم بود.

همه چیز از مطالبات دانشجویی اول سال تحصیلی ۱۳۸۷ شروع شده بود. قرار شده بود دانشجویان هر دانشکده به طور تخصصی هم پیگیری کنند. ارتباطاتی‌ها قوی‌تر شروع کردند و در کمتر از دو هفته، #تجمع ، #تحصن ، #راهپیمایی ، نامه‌های اعتراضی و #اعتصاب (تعطیلی کلاس‌ها) را تجربه کردند. البته قبل از ۲۳ آبان، ۱۴ آبان بود...

  • مدیر وبلاگ

خاطرات نیم‌سال موشکی؛ پیش‌درآمد

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۳ ب.ظ | ۰ نظر

نیم‌سال موشکی - پیش‌درآمد
سلام علیکم

از آنجا که نیم‌سال موشکی بخشی از تاریخ #جنگ و #تاریخ_دانشگاه ماست و لازم است نسل جدید بیشتر با این تاریخ آشنا شوند، در حد بضاعت خود مختصری را بیان می‌کنم. امید که مفید واقع شود و انگیزه‌ای باشد تا سایر دوستان قدیم که خود از نقش‌آفرینان اصلی این دوران بودند، دست به قلم شده و دین خود را به تاریخ و نسل جدید ادا نمایند.
قبل از هر چیز در سالگرد عملیات مرصاد، یاد و خاطره شهدای جنگ تحمیلی و به خصوص شهدای همرزم دانشگاه را گرامی داشته و به روان پاک آنان درود و صلوات می‌فرستیم.

ان‌شاءالله به تدریج با خاطرات استاد دکتر #محمدتقی_محبی همراه خواهید بود.

#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

هیئت داشتیم چه هیئتی!

هیئت کوهنوردی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

مرداد ۱۳۷۵
#هیئت #کوهنوردی #بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام با هدایت جناب استاد #مخلص‌الائمه (در #عکس نفر اول ایستاده از راست)

آن موقع سه‌چهار باری #سبلان رفته بودند. اما این برنامه، سنگین بود. دو صعود پیاپی؛ اولی به #سهند و دومی به سبلان. 

اگر دقت کنید می‌بینید که به جهت صرفه‌جویی و سبک‌باری از همان پارچه #صعود سهند برای سبلان هم استفاده کردند!

#اردو

ورزشکاران! دلاوران! نام‌آوران!
به نام یزدان، پیروز باشید!

از جمع حاضر در عکس بالا فقط یک نفر ناشناس باقی مونده.

ایستاده از سمت راست:
۱- #مخلص‌الائمه ۶۹
۲- #علی_پرویزی ۷۰
۳- #عیسی_ولیزاده ۷۲
۴- #محمدرضا_فتاحی (ایشون امام صادقی نیستند. دوست آقای مهدی نعمتی بودند و به عنوان مهمان در برنامه حضور داشتند.)
۵- #وحید_باقری ۷۲
۶- #بهرام_عبادپور ۷۱
۷- #مهدی_نعمتی ۷۳
۸- ؟
۹- #پرویز_دهقانی ۷۱
۱۰- #کاظم_اقبالی ۷۲

نشسته از راست:
۱- #احمد_محمدی ۷۳
۲- #محسن_رجبی ۷۳

عکاس: #رضا_حامدی ۶۹



#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

عکس؛ لبخند حاجی

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۳ ب.ظ | ۰ نظر

لبخند حضرت آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی
#عکس #حاجی
لبخند بزن برادر! لبخند گل قشنگ است.
حضرت آیت‌الله مهدوی کنی حتی شب‌های قدر هم مستمعان را می‌خنداند. 


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

هواپیمایی که امام‌صادقی‌ها را به مرصاد برد

دیروز اشاره‌ای به این بخش از تاریخ دانشگاه شد که همزمان با موشک‌باران تهران، کلاس‌های دانشگاه به مشهد منتقل شد و مهمان #امام_رئوف(ع) شدیم. در ادامه به تفصیل و به تدریج به این موضوع خواهیم پرداخت.
فعلاً به مناسبت ایام عملیات #مرصاد، به این خاطره دکتر #محمدتقی_محبی توجه بفرمایید:

در همان شب اول عملیات مرصاد با هماهنگی #سردار_قائمی فرمانده وقت لشگر #نصر خراسان یک هواپیمای سی_۱۳۰ به #مشهد رفت و حدود ۱۰۰ نفر از دانشجویان ما را که در مشهد بودند، با این پرواز به #کرمانشاه برد و در عملیات مرصاد شرکت نمودند. این دانشجویان نقش مؤثری داشتند چون اکثراً در سال‌های قبل سابقه حضور چشمگیری در #جبهه داشته و بلافاصله پای کار آمدند.


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

مهمان رضا(ع) بوده‌ایم

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۳ ب.ظ | ۰ نظر

روز زیارتی مخصوص #امام_رئوف است.
از دور و نزدیک سلام بدهیم و با زبان دل سخن بگویم با حضرتش.
یا امام رئوف حضرت رضا علیه‌السلام
عشاق رضا محو رضایش شده‌اند
از جود و کرم جذب سخایش شده‌اند
تا بارش عشق او تداوم دارد
جمله همه عشاق امانش شده‌اند
(شعر از دانش‌آموختگان مکتب صادق)


شما یادتون نمی‌آد. اوج جنگ بود که مهمان رضا علیه‌السلام شدیم...
ما خیلی به حضرتش بدهکاریم!

  • مدیر وبلاگ

خطبه‌های عربی نماز جمعه تهران

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۳ ب.ظ | ۰ نظر

ایام سالگرد اولین #نماز_جمعه تهران است. در زمان جنگ رسم بود که خطبای نماز جمعه تهران حتما یک خطبه مختصر عربی هم در انتهای خطبه دوم قرائت می‌کردند و مسائل جنگ و متطقه را برای کشورهای عربی توضیح می‌دادند.

رهبر معظم انقلاب بسیار با تسلط و صلابت و رعایت قواعد و لهجه فصیح عربی، خطبه را قرائت می‌کردند.

در تصویر، شهید حکیم در همان صف اول با عمامه مشکی پیداست.
اما مرحوم هاشمی رفسنجانی اصلاً در قید و بند این قواعد نبودند و خیلی معمولی می‌خواندند.

یکی از ویژگی‌های مرحوم شهید #سید_محمدباقر_حکیم که صدام او را از عراق اخراج کرده بود و در ایران زندگی می‌کرد، حضور ایشان در نماز جمعه تهران در اکثر جمعه‌ها بود
و در طی مدتی که در تهران بود، تقریباً فارسی را یاد گرفته بود.
ایشان در دانشگاه ما هم درس #اصول_فقه_مقارن را به #عربی تدریس می‌کرد و با دانشگاه و مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی ره مراوده نزدیک داشت.

شهید حکیم یکبار به مرحوم آیت‌الله مهدوی‌کنی ره گفته بودند من خطبه‌های فارسی آقای هاشمی را می‌فهمم اما خطبه‌های عربی ایشان را نه!

وعده ما، نماز جمعه‌های سراسر کشور

#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

میدون التحریر

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۳ ب.ظ | ۰ نظر

میدون جلوی آموزش اسم دیگه‌ای هم داشت

توی دوران موسوم به بیداری اسلامی و تحولات کشورهای اسلامی، مردم انقلابی مصر توی میدونی به اسم «التحریر» جمع می‌شدند و شعار «الشعب یرید اسقاط النظام» سر می‌دادند.
ما هم به این فکر می‌کردیم که اگه یه روز بخواهیم توی دانشگاه #قیام کنیم، بهتره کجا جمع بشیم. 
این شد که به نظرمون رسید به دلیل مسائل و گیر و گورهایی که باهاش توی آموزش دست و پنجه نرم می‌کردیم، باید هر چه فریاد داریم بر سر #آموزش بکشیم. لذا مبدأ تحول رو آموزش دانشگاه قرار دادیم و محل #تجمع رو #میدون مقابل ساختمان مرکزی در نظر گرفتیم و اسمش رو گذاشتیم «میدان التحریر». 


البته این قیام هیچ وقت شکل نگرفت، اما اسم میدون التحریر برای کد ما باقی موند.


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ