دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

۱۵۳ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

  • مدیر وبلاگ

شهدای اهل کتاب؛ شهید علیرضا خانبابایی

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۴ ب.ظ | ۰ نظر

#شهدای_اهل_کتاب
تنها دلبستگی پسرم کتابهایش بود
کارت عضویت کتابخانه مسجد محل شهید علیرضا خانبابایی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
#شهید_علیرضا_خانبابایی خیلی اهل کتاب بود. نه‌فقط عضو #کتابخانه #مسجد محل یا دانشگاه بلکه عضو #کتابخانه_ملی هم بود. علیرضا از دانشجویان شهید دانشگاه امام صادق علیه‌السلام در دوران #دفاع_مقدس بود. 

جمعه شب (۴ مهر ۱۳۹۹) توفیق شد جمعی از دانشجویان فعلی دانشگاه به منزل شهید خانبابایی رفتند؛ همان خانه‌ای که آقا هم به آنجا رفته. به اصرار دانشجویان، مادر شهید چند جمله‌ای درباره فرزندش صحبت کرد.

مادر شهید ‌گفت: پسرم در دنیا هیچ تعلق و وابستگی‌ای به هیچ چیز نداشت، تنها علاقه و دلبستگی پسرم کتاب‌هایش بود. بعد از شهادتش هر موقع دلم براش تنگ می‌شود و می‌خواهم وجودش را حس کنم، به کتابخانه پسرم سر می‌زنم و آنجا خلوت می‌کنم. خیلی وقت‌ها عطر حضورش را لابلای کتاب‌ها و نزدیک کتابخانه‌ش هم من هم پدرش حس می‌کردیم.


www.Qafase.ir | @Qafase
با #کتاب، تازه بمانید:

  • مدیر وبلاگ

شهید احمد دیندار

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۴ ب.ظ | ۰ نظر

می‌شناسیدش؟!

ایام شهادتش است. هفته بعد هم سالروز تولدش!

وقتی پذیرش قطعنامه اعلام شد، باورش برای احمد سخت بود که از قافله شهدا جا مانده. چند روز بعدش که عراق دوباره حمله کرد، احمد در لشکر ۲۷ جانشین فرمانده گردان بود. چه بگویم؟ عشق است دیگر. کار دست آدم می‌دهد! ۱۳ مرداد ۱۳۶۷ دو هفته بعد از پذیرش قطعنامه آسمانی شد.

البته #شهید #احمد_دیندار عاشق آب هم بود. اسم کتابش هم شد: ماهی‌ها دلتنگ آب نمی‌شوند.

#کتاب #نشر_صاعقه

#بهشت‌گردی

زائر باشید:

#بهشت_زهرا

قطعه ۴۰، ردیف ۶۷، شماره ۳

این مطلب را در کانال خاطرات پل مدیریت (ویژه دانشگاه امام صادق علیه‌السلام) نوشته بودم.

شما هم فکر می‌کنید من اشتباهی این را به اینجا فرستاده‌ام و دارید می‌پرسید شهید احمد دیندار چه ربطی به #دانشگاه_امام_صادق_علیه‌السلام دارد؟!

باید بگویم او هم در خاطرات پل مدیریت سهم دارد. احمد پیشتر از ما ساکن #پل_مدیریت بوده است؛ البته جزو خانواده‌های مظلوم زیر پل.

دقت کرده‌اید خیابانی که در شرق دانشگاه قرار دارد و چسبیده به دیوار انتشارات کتاب صادق فعلی، اسمش #شهید #احمد_دیندار است؟

شادی روح همه شهدا به ویژه شهدایی که تنها در حد اسم روی دیوار می‌شناسیمشان، صلوات.

  • مدیر وبلاگ

نشانی مزار شهید محمود کرمی در بهشت زهرای تهران

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۴ ب.ظ | ۰ نظر

امروز ۱۱ تیر سالروز تولد #اولین شهید دانشگاه امام صادق علیه‌السلام است؛ #شهید #محمود_کرمی. چراغ اول را محمود روشن کرد.
شهید محمود کرمی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
بعد از پیروزی انقلاب، هم بیشتر درس می‌خواند و هم اینکه به فعالیت‌های هنری روی‌ آورد. دو #تئاتر را کارگردانی کرد و در مدارس مختلف اجرا کرد. رفت جبهه. لبنان هم خواست برود که به اصرار پدر نرفت. محمود می‌گفت: «ما باید درس بخوانیم تا آنها که «بالا شهری» هستند و به انقلاب اعتقادی ندارد، مانند گذشته تمام سازمان‌ها را در اختیار خود نگیرند». چند جا قبول شده بود اما همیشه از دانشگاه امام صادق علیه‌السلام تعریف می‌کرد. می‌گفت: «من به فکر معنویات هستم!»
تمایل خود را به #ازدواج مطرح کرد. گفتیم فعلاً درس خواندن واجب‌تر است، گفت #جمع میان این دو ممکن است و ضمناً این کار ثواب زیادی دارد. ناگهان شنیدیم بدون اینکه با کسی صحبت کند به جبهه رفته و تنها تلفنی با پدر خداحافظی کرده است!
#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: @hdarvishi
خاطرات پل مدیریت


تا حالا بارها برای #بهشت‌_گردی به #بهشت_زهرا رفته‌اید.
همه‌تان به مزار شهیدان وقار، باغانی، آقاجانی معمار و آقایی‌پور رفته‌اید.
اما تا حالا چند نفر از شما به زیارت اولین شهید دانشگاه امام صادق علیه‌السلام رفته‌اید؟
قطعه ۲۷، ردیف ۳۳، شماره ۳
نشانی مزار شهید محمود کرمی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام
ان‌شاءالله این هفته که رفتید بهشت زهرا (یا گلزار شهدای شهر خودتان)، ۵۷مین سالگرد تولدتش را تبریک بگویید!

#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: @hdarvishi
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

مصاحبه خواندنی استاد نصرالله لک

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۴ ب.ظ | ۰ نظر

سرآغاز، اسم #نشریه #اردو پیش دانشگاهی #بصیرت چند سال پیش بود. این نشریه مصاحبه‌ای با استاد #نصرالله_لک داشت که بخش‌هایی از آن را می‌خوانید. خداییش با توجه بخوانید و ساده نگذرید. دمتون گرم!

لک

اشاره:

با حدود 70 سال سن همچنان پرقدرت و مصصم می‌دود؛ دوندگی نه از آن نوع که غالب ما، بر اثر روزمرگی و در پی لقمه‌ای نان دچارش شده‌ایم، بلکه دویدنی که از حس مسئولیت‌پذیری و دغدغه دینی او به شاگردانش نشأت گرفته است. پیری و خستگی را نمی‌شناسد و به عشق دانشجویانش کار می‌کند و  همین است که او را در این سن و سال، همچنان زنده و سرپا نگه داشته‌است. این بار پای صحبت‌های استاد نصرالله لک، مدرس تربیت‌بدنی در دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام) نشستیم. 

         

سرآغاز: لطفاً مختصری از خود و نقطه آغاز معلمی؟

          آقای لک: متولد 1321 و بیشتر از 40 سال است که معلمم. از آموزش و پرورش شروع کردم و الآن در دانشگاه تدریس می‌کنم. زمانی که دانش آموز بودم برای تعلیم عشایر به روستاهای استان لرستان و اطراف اراک می‌رفتم. سه سال در مکتب‌خانه درس خواندم و بعد وارد دبیرستان شدم. حدوداً 14 ساله بودم که دیپلم گرفتم و در رشته تربیت بدنی وارد دانشگاه تربیت مدرس شدم.

         

سرآغاز: روزهای اولیه تدریس در تهران و به خصوص دانشگاه امام صادق(علیه‌السلام)؟

          آقای لک: تقریباً از سال 1346 به تهران آمدم و در مدارس شروع به تدریس زیست‌شناسی و تربیت‌بدنی کردم. از سال 59 هم تدریس در دانشگاه‌های شهید بهشتی، تهران، مذاهب اسلامی، دانشکده معماری و دانشکده صدا و سیما را شروع کردم. با دانشگاه امام صادق علیه السلام نیز از همان ابتدای تأسیس همکاری می‌کردم که البته مقطعی از این دوره مقارن شد با اعزام به جبهه‌ها.

         

سرآغاز: از دانشگاه امام صادق علیه السلام و دانشجویان رضایت دارید؟

          آقای لک: بله؟ من از همه راضی‌ام. انسان باید نقصان و بدی را اول در خودش جستجو کند و بعد در دیگران.

         

سرآغاز: یادی از دوران تدریس؟

          آقای لک: همه لحظات ما پر از خاطره است. وظیفه معلمی در حقیقت ریشه در مبنای دینی و قرآنی دارد. در آموزش باید جان داد تا مجموع وجودی انسان آراسته و مزین به اخلاق اسلامی شود و از او معلم و انتقال دهنده شایسته‌ای بسازد.

         

سرآغاز: ویژگی‌های یک معلم خوب؟

          آقای لک: از خودگذشتگی و خود را فدای جامعه کردن. معلم باید خود را به قدرت وحی متصل و توکل به خدا کند تا بتواند در مقابله با ناهنجاری‌ها و چالش‌هایی که غالباً از جهل و ظلم افراد ناشی می‌شود، پیروز باشد.

         

سرآغاز: علت روی آوردن به حرفه معلمی؟

          آقای لک: من می‌توانستم در کارهای سیاسی، نظامی یا در دستگاه‌های دولتی مشغول شوم، ولی روح من با این چیزها سازگاری چندانی نداشت. تنها جایی را که فکر کردم می‌شود دنیایی ساخت و انسانی را تربیت کرد، کار آموزش و پرورش و دانشگاه بود. در نقش معلم و مربی، آدم باید خودش باشد و این را با بزرگان دانشگاه هم مطرح کرده‌ام و گفته‌ام اگر می‌خواهید موفق باشید، باید از نقش‌های قالبی بیرون آیید و به سراغ فطرت و طبیعت افراد بروید. هر گونه نقش بازی کردن یا حرکت تصنعی، بیش از آن که کمکی در جذب افراد باشد، باعث دوری و غربت خواهد شد.

         

سرآغاز: تلخی و شیرینی معلمی؟ چگونه با آن کنار آمده‌اید؟

          آقای لک: معلمی اصلاً تلخی ندارد. بنده با این که 7-6 سال است بازنشست شده‌ام،اگر بخواهم کار اقتصادی کنم، ظرفیت 10 مدیر اقتصادی فعال را می‌توانم داشته باشم، ولی چندان وارد این کار نشدم. البته 5-4 سال فعالیت حاشیه‌ای داشته‌ام که آن هم در جهت رفع حوائج دیگران بوده است. همیشه سعی کرده‌ام در زندگی قانع باشم. در عین پرکاری، یک وعده غذا برایم کافی است و بسیار کم می‌خوابم. کار اگر برای خدا باشد، انسان حقیقتاً خسته نمی‌شود. معلمی که با یک بار امانت الهی رو‌به‌روست، ادای این امانت به او نیرو می‌بخشد و جهان موعودی را که همه منتظرش هستند، فراهم می‌کند. اما متأسفانه در جامعه فعلی بسیاری از افراد در جای خود قرار نگرفته‌اند و فضای نابرابر و تبعیض‌آمیز، عرصه را بر بسیاری از افراد از جمله قشر معلم و استاد دانشگاه تنگ کرده است.

         

سرآغاز: الگوی معلمی شما؟

          آقای لک: الگوی ما قرآن، انبیاء، اولیای خدا و ائمه معصومین علیهم السلام هستند. وقتی احساس کردیم که در یک رفتار اجتماعی دچار نقیصه‌ایم،  باید با مراجعه به این منابع، خود را تکمیل و اصلاح کنیم. معلم باید آنچنان با قرآن و ائمه معصومین علیهم‌السلام مأنوس باشد و دستورات اسلام را در زندگی خود پیاده کند که اگر دید انسانی دارد ایزوله و استحاله می‌شود، بتواند او را از مسیر اشتباه برگرداند.

         

سرآغاز: نقطه اوج معلمی برای یک معلم موفق؟

          آقای لک: معلمی، همه نقاطش اوج است. مثل اینکه بگوییم حد الوهیت یا ربوبیت کجاست؟ حدش مطلق است. نقطه او آن است که ما در حقیقت به رب نزدیک شویم. من باید صبح با بسم الله و قربه الی الله شروع کنم و آنگاه ببینم حرفم چه قدر می‌تواند ایجاد انگیزه و تعالی و رغبت کند.

         

سرآغاز: توصیه به متعلمین و دانشجویان؟

          آقای لک: وقتی قرار شد انسان علم را در یک دانشگاه اسلامی دنبال کند، واقعاً باید به این اعتقاد داشته‌باشد. مثلاَ اگر کسی آمده است اینجا تا علوم سیاسی بخواند و از دانش اسلامی و استدلال فقهی نیز برخوردار باشد، تعاملات سیاسی خود را هم باید با علاقه سیاسی و دینی دنبال کند. اگر جز این باشد، به دریوزگی می‌افتد. من خود وقتی با شخصیت‌های سیاسی که بعضاً انحراف ایجاد می‌کنند، مواجه می‌شوم، خیلی سخت به آنها می‌تازم و به آنها پرخاشگری هم می‌کنم...


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.ir/abdolah
خاطرات پل مدیریت
ble.ir/join/ZWI3ZmY2Z

  • مدیر وبلاگ

 

من قول داده‌ام!

 

 

۲۵ آبان است؛ سالروز درگذشت استاد برجسته دانشگاه امام صادق علیه‌السلام. شادی روحش صلوات.
masjednama.ir/post/1867

 

 

یک خاطره از آن مرحوم که تأثیر آن از یک کتاب هم بیشتر بود
روایت ماجرا از زبان شنوندگان آن سخنرانی
 
سال ۷۰ یا ۷۱ بود که به همت انجمن دانش آموختگان، همایش علوم انسانی اسلامی در دانشگاه امام صادق علیه‌السلام برگزار شد.
قرار بود سخنران افتتاحیه مراسم، مرحوم علامه جعفری باشد.
اتفاقاً در رأس ساعت ۸ صبح وارد سالن شدند و فکر کنم یکراست پشت تریبون رفتند و گفتند: به علت اتفاقی که دیشب برای من افتاده است، توان سخنرانی ندارم و با عرض پوزش مطالبم را در قالب مقاله‌ای تقدیم کردم که چاپ می‌شود و شما می‌توانید مطالعه فرمایید و من الآن باید در مراسم تشییع جنازه دخترم شرکت کنم که دیشب به رحمت خدا رفته است.
 
فرمودند به احترام حضرت آیت‌الله مهدوی و این دانشگاه، ادب حکم کرد تا همین قدر حضور یابم و عذر خود را حضوراً بیان کنم.
همه مجلس در بهتی فرو رفت و این درسی بزرگ‌تر از مقاله وی بود. هر کس دیگر بود نهایتاً با یک تلفن عذر خود را اعلام می‌کرد و نمی‌آمد و هیچ کسی هم برداشت خاصی نداشت و می‌گفت حق دارد که نیامده است. اما مرحوم علامه کاری کرد کارستان.
رحمةالله علیه
 
ارسالی از دکتر #محمدتقی_محبی


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت
ble.im/join/ZWI3ZmY2Zj

وقتی دختر جوان علامه جعفری فوت کرده بود، ایشان همان روز در دانشگاه امام صادق(ع) سخنرانی داشتند. آشنایان و بستگانی که برای عرض تسلیت و آماده کردن مقدمات تشییع‌جنازه آمده بودند، وقتی از برنامه سخنرانی ایشان مطلع شدند، گفتند: اجازه بدهید جریان را به دانشگاه اطلاع بدهیم تا سخنرانی شما برگزار نشود.

اصرار اطرافیان و دوستان در این زمینه ثمری نداشت و ایشان با گفتن عبارت «من قول داده‌ام!» عازم دانشگاه شد تا رأس ساعت مقرر، سخنرانی خود را انجام دهد.

 

بر اساس: خاطره از یوسف امیرخیزان، تارنمای استاد

 

 

  • مدیر وبلاگ

پنج‌شنبه سیاه؛ ۲۳ آبان ۱۳۸۷

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۴ ب.ظ | ۰ نظر

#خاطره_بازی
امروز پنج‌شنبه ۲۳ آبان است. آن #پنج‌شنبه_سیاه دانشکده #فرهنگ_و_ارتباطات هم ۲۳ آبان ۱۳۸۷ بود. روز شیرینی که با عملیات روانی زنده دکتر #حسام‌الدین_آشنا تلخ شد.
شهرستانی‌ها دیدار خانواده را یک ماه به تعویق انداختند. تهرانی‌ها هم که حالت عادی ۸ صبح پیدایشان نمی‌شود، آن روز سر ساعت در سالن شهید مطهری بودند. جغدهای‌ شب‌کار هم نخوابیدند و آمدند! جلسه دو دوربینه ضبط می‌شد. برای ما خیلی مهم بود.

همه چیز از مطالبات دانشجویی اول سال تحصیلی ۱۳۸۷ شروع شده بود. قرار شده بود دانشجویان هر دانشکده به طور تخصصی هم پیگیری کنند. ارتباطاتی‌ها قوی‌تر شروع کردند و در کمتر از دو هفته، #تجمع ، #تحصن ، #راهپیمایی ، نامه‌های اعتراضی و #اعتصاب (تعطیلی کلاس‌ها) را تجربه کردند. البته قبل از ۲۳ آبان، ۱۴ آبان بود...

  • مدیر وبلاگ

خاطرات نیم‌سال موشکی؛ پیش‌درآمد

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۳ ب.ظ | ۰ نظر

نیم‌سال موشکی - پیش‌درآمد
سلام علیکم

از آنجا که نیم‌سال موشکی بخشی از تاریخ #جنگ و #تاریخ_دانشگاه ماست و لازم است نسل جدید بیشتر با این تاریخ آشنا شوند، در حد بضاعت خود مختصری را بیان می‌کنم. امید که مفید واقع شود و انگیزه‌ای باشد تا سایر دوستان قدیم که خود از نقش‌آفرینان اصلی این دوران بودند، دست به قلم شده و دین خود را به تاریخ و نسل جدید ادا نمایند.
قبل از هر چیز در سالگرد عملیات مرصاد، یاد و خاطره شهدای جنگ تحمیلی و به خصوص شهدای همرزم دانشگاه را گرامی داشته و به روان پاک آنان درود و صلوات می‌فرستیم.

ان‌شاءالله به تدریج با خاطرات استاد دکتر #محمدتقی_محبی همراه خواهید بود.

#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

هیئت داشتیم چه هیئتی!

هیئت کوهنوردی بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

مرداد ۱۳۷۵
#هیئت #کوهنوردی #بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق علیه‌السلام با هدایت جناب استاد #مخلص‌الائمه (در #عکس نفر اول ایستاده از راست)

آن موقع سه‌چهار باری #سبلان رفته بودند. اما این برنامه، سنگین بود. دو صعود پیاپی؛ اولی به #سهند و دومی به سبلان. 

اگر دقت کنید می‌بینید که به جهت صرفه‌جویی و سبک‌باری از همان پارچه #صعود سهند برای سبلان هم استفاده کردند!

#اردو

ورزشکاران! دلاوران! نام‌آوران!
به نام یزدان، پیروز باشید!

از جمع حاضر در عکس بالا فقط یک نفر ناشناس باقی مونده.

ایستاده از سمت راست:
۱- #مخلص‌الائمه ۶۹
۲- #علی_پرویزی ۷۰
۳- #عیسی_ولیزاده ۷۲
۴- #محمدرضا_فتاحی (ایشون امام صادقی نیستند. دوست آقای مهدی نعمتی بودند و به عنوان مهمان در برنامه حضور داشتند.)
۵- #وحید_باقری ۷۲
۶- #بهرام_عبادپور ۷۱
۷- #مهدی_نعمتی ۷۳
۸- ؟
۹- #پرویز_دهقانی ۷۱
۱۰- #کاظم_اقبالی ۷۲

نشسته از راست:
۱- #احمد_محمدی ۷۳
۲- #محسن_رجبی ۷۳

عکاس: #رضا_حامدی ۶۹



#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

عکس؛ لبخند حاجی

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۳ ب.ظ | ۰ نظر

لبخند حضرت آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی
#عکس #حاجی
لبخند بزن برادر! لبخند گل قشنگ است.
حضرت آیت‌الله مهدوی کنی حتی شب‌های قدر هم مستمعان را می‌خنداند. 


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ