دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

۱۵۳ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

از جهت شخصیت همیشه در صحنه او!!

مدیر وبلاگ | يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر


تصویری از تظاهرات امروز

ما را در ‪Google+‬‏ بیابید

  • مدیر وبلاگ

ما قرار است دنیا را تغییر بدهیم؟

مدیر وبلاگ | يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

یادداشت ذیل، در وبلاگ مقالید، توسط آقای محمدرضا شیخ‌الاسلامی دانشجوی سال سوم کارشناسی رشته الهیات و معارف اسلامی دانشگاه http://maghalid.blogfa.com  منتشر شده است و بحث خوبی پای آن در گرفته است. گفتم شما هم در جریان باشید!


قرار ما چیست؟ (+)

به یاری خداوند و مدد اهل بیت علیهم السلام اولین نطق تاریخی! خودم رو در این وبلاگ تقدیم می کنم. نطقی که مدت ها ذهنم رو درگیر کرده و حتی باعث شده دغدغه هام کمرنگ و کمرنگ تر بشن!


مشکل از جایی شروع میشه که به محض ورودت به یک فضای کاملا دینی و درعین حال علمی شماره عینک دیگران در مواجهه با خط سیر شما بزرگتر می شه و سطح توقعات رو دگرگون می کنه. تا دیروز یک پسریچه معمولی توی محله و فامیل بودی که جز یک سربه زیری ساده و یک ریش نیمه دراومده کسی روت حساب باز نمی کرد و حالا بعد از ورودت به دانشگاهی مثل دانشگاه امام صادق علیه السلام هرکس که به تو شناختی ولو ناچیز داشته ازت توقع داره سفیر فرهنگی شده باشی و تسبیح بدست منبر بری و «قال الصادق» گو شده باشی! اگر هم کسی روش بیشتر باهات باز باشه با طعنه یا خنده ازت می پرسه: هنوزم که بدحجابی ریشه کن نشده!


نمی دونم ما کی قول دادیم به اهل دنیا که قراره دنیاشون رو عوض کنیم؟! کجای پیشونی ما کدوم قسمت درب ورودی دانشگاه نوشته که وظیفه ماست عالم رو اصلاح کنیم؟!؟ نکنه این هم مثل «قالوا بلی»یست که در عالم ذر گفته ایم! اصلا مگر قرار است تغییر دنیا بدست ما صورت بگیرد؟! مگر کم چیزی است تغییر دنیا؟؟!؟


بیاد قلم زنده و دلنشین مرحوم عین صاد که می فرمود: "این ستم از آنجا شروع مى‏شود که ما بدون رسیدن به معنى و مقصود، به کلمه‏ها و لفظ ها رسیده‏ایم و با الفاظ خالى انس گرفته‏ایم و آنها را در برخوردها به رخ یکدیگر کشیده‏ایم ما پیش از آنکه تشنه شده باشیم، نوشیده‏ایم و پیش از آنکه به اشتها آمده باشیم و با سؤال‏ها گلاویز شده باشیم، خود را تلنبار کرده‏ایم و پیش از آنکه به معناها دست یافته باشیم، به کلمه‏ها رسیده‏ایم و این است که باد کرده‏ایم و با آنکه زیاد داریم، مریض و بى‏رمق هستیم و به امتلاء ذهنى و پرخورى فکرى دچار شده‏ایم."


شاید مقصر آن هایی هستند که قبل از این که بفهمند دنیا چیست و تغییر آن چگونه اقدام به قتل عام واژه ها کردند و آن چنان ابَهت کلمات را شکستند که به گمان آمد آبادسازی و تعمیر در سادگی به مثابه ویرانی و نابودی است. شاید آن هایی که گل های باغ فرهنگ و هنر این مملکت را ابتدا زیر چکمه های گِلی شان له کردند و بعد به بهانه از دست دادن زیبایی آن ها را چیدند می دانستند که باور رویش مجدد در نسل خشکسالی امری است محال اما آنقدر ظرفیت برایشان متصور بود که توهم تبدیل شدنش به باغ را عده ای می پذیرند. شاید روزی که بشقاب های فلزی بر پشت بام ها به فتوای ریاست جمهوری وقت آزادانه نصب می شد باید فریاد می زدیم و تجمع می کردیم که آقایان! چه بلایی دارید به سر آینده و آبروی ما می آورید؟ روزی که می دیدیم قرار است در برابر ادعای نداشته به سیخ مؤاخذه کباب شویم؟!


شاید وقتی قبول شدیم در دانشگاه باید یک نفر را می یافتیم که در گوش مان زمزمه می کرد: سختی کار شما با توقع نابجا عجین شده و متاسفانه این توقع بیجاست که در نگاه بیرونی ها توی چهره شما بیشتر و پررنگ تر دیده می شه. چرا کسی در گوش ما نخواند که شما بیشتر از آن چیزی که فکر می کنید دیده می شید؟؟ بر فرض پاسخ برای این سؤال چرا صدای ما به گوش مردم نرسید که کوه های توقع رو از قله های وظیفه هامون تمایز بدیم؟


ماجرا وقتی سخت تر می شود که درمی یابی جملات کلیشه ای و تکراری نقش آرمان را بازی می کنند و پله های نردبان پیشرفت یک درمیون از شعارهای توخالی پوکیده اند! آن وقت در برزخ آرمان و توقع باید به دنبال دستاویزی باشی که کلام رهبرت را از یاد نبرد. باید بشنوی که "‏دانشجو و دانشگاهى قشر برگزیده جامعه‏اند. این تعارف نیست. شما امید آینده کشورید. در واقع، پاره دل ملت و دلبستگى بلندمدت ملت، شما هستید. برداشت و توقع بنده و نظام اسلامى از جماعت دانشجو این است که فکر مى‏کنیم دانشجو یک روشنفکر تمام‏عیار مسلمان است. از آرمانها کوتاه نیایید. آرمانها را بخواهید، قله‏ها را بطلبید تا یقین بکنیم که به نیمه راه لااقل خواهیم رسید. البته اگر قله را بطلبید، بنده یقین مى‏کنم به خود قله هم خواهید رسید. روحیه آرمانگرایى را که از جمله مصادیق روحیه آرمانگرایى، تمسک به اصول و مبانى فکرى است، از دست ندهید."

حال که بر قطاری سوار شده ام که ریل هایش را آرمان و توقع تشکیل می دهند باید بیشتر از قبل مراعات حالم را بکنم چراکه انحراف در مسیری که بیشتر از همیشه پرفراز ونشیب است آن هم زیر ذره بینی که چشم ها را تا چندبرابر زوم می کند یک انحراف ساده نیست. بلکه اصلا انحراف نیست، یک سقوط دلخراشه..


شما بفرمایید آیا قرار بر این است که ما دنیا را عوض کنیم؟ آیا ما که به اصطلاح درد دین داریم توانسته ایم همسایه مان را تحت تاثیر بگذاریم؟؟ نمیدانم آن ها که مرا می فهمند حتما هدیه های بهتری برای اهدا دارند..

  • مدیر وبلاگ

276 نفر

مدیر وبلاگ | يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر
  • مدیر وبلاگ