پنجشنبه سیاه؛ ۲۳ آبان ۱۳۸۷
- ۰ نظر
- ۲۴ آذر ۹۹ ، ۱۶:۴۴
نیمسال موشکی - پیشدرآمد
سلام علیکم
انشاءالله به تدریج با خاطرات استاد دکتر همراه خواهید بود.
و عکسهای خاطرهانگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت
هواپیمایی که امامصادقیها را به مرصاد برد
دیروز اشارهای
به این بخش از تاریخ دانشگاه شد که همزمان با موشکباران تهران، کلاسهای
دانشگاه به مشهد منتقل شد و مهمان #امام_رئوف(ع) شدیم. در ادامه به تفصیل و
به تدریج به این موضوع خواهیم پرداخت.
فعلاً به مناسبت ایام عملیات به این خاطره دکتر توجه بفرمایید:
در همان شب اول عملیات مرصاد با هماهنگی فرمانده وقت لشگر خراسان یک هواپیمای سی_۱۳۰ به رفت و حدود ۱۰۰ نفر از دانشجویان ما را که در مشهد بودند، با این پرواز به برد و در عملیات مرصاد شرکت نمودند. این دانشجویان نقش مؤثری داشتند چون اکثراً در سالهای قبل سابقه حضور چشمگیری در داشته و بلافاصله پای کار آمدند.
و عکسهای خاطرهانگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت
طرح جلد ماهنامه فرهنگیسیاسی
این
اولین شماره مجله حیات با طرح جلد رنگی بود. این شماره به خاطر بهرهمندی
از این عکس، فروش خیلی زیادی هم داشت. (حتی چند ماه بعد در ایام در غرفه حیات در یادمان
مشتری فراوانی داشت.) از این شماره به بعد، تعداد مشترکان بروندانشگاهی
حیات به طور فزاینده زیاد میشد و حرفهای بودن نشریه به چشم میآمد. همین
آقای
(معاونت دانشجویی) مسئول توزیع بروندانشگاهی قرارگاه نشریات حیات بود و
چه تو هویزه و چه جاهای دیگه با روحیه جهادی فعالیت میکرد و فروش نشریه را
به اوج رسانده بود.
۱۲ تیر
درگذشت دکتر
:pushpin: دانشآموخته و معاون اسبق اداری و مالی دانشگاه ما
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس، از مدیران تأمین اجتماعی و...
خدایش رحمت کند. شاید سختترین شبش در دانشگاه، همان شب باشد. وقتی در اعتراض به ممانعت از سخنرانی در دانشگاه (موضوع تفحص از دانشگاه آزاد) در انتهای مسجد جمع شده بودیم. تیغهای تند بحث، گلوی همه را برید. از دانشجویی و آموزش تا اداری مالی و گزینش. در آن ناگهانی دیرهنگام، برخی از مسئولان آمدند که دمشان گرم. از جمله همین آقای اعتصامی. هرچند گویا تحمل انتقادات دانشجویان فراتر از ظرفیت جسمی ایشان بود و کارشان به بیمارستان کشید.
خاطرات پل مدیریت
از
(حقوق ۸۰، پژوهشگر و روزنامهنگار)
اولین شهدایی که در دانشگاهها به خاک سپردند
۱۸ دی ۱۳۸۰
دو شب قبل از خاکسپاری، مسئول بسیج دانشجویی آمد در اتاق ما و گفت که تصمیم گرفتند فرزندان شهدا، این شهدا را به خاک بسپارند. [شما هم که فرزند شهیدید،] روز تشییع، اول وقت بیا جلوی مسجد.
انتقادپذیری به سبک آیتالله علمالهدی
نچهای آیتالله مشهور بود. از انقلاب همراه آیتالله مهدوی [#حاجی] آمده بودند و آن زمان معاون آموزشی دانشگاه بودند.
در
همان دهه ۶۰ هم شخصیت باصلابتی داشتند. ما از بعضی چیزها انتقاد میکردیم و
راه حل هم ارائه میدادیم. اما ایشون یک نچ بلندی میگفتند و بعد وضع
موجود را توجیه میکردند و اشکال راه حل ما را میگفتند. زمان میگذشت تا
چند ماه بعد میدیدیم که خودشان از راهحلهای دانشجویی ما در شوراهای
دانشگاه دفاع کردهاند و همان عملیاتی شده است.
به روایت دکتر
خاطرات پل مدیریت