برای تعطیلی روز 14 خرداد ، اداره ی امور کلاس ها این هفته و هفته اینده جبرانی اعلام کرده!
آخه آدم دردش رو به کی بگه؟!
اینم دانشگاه که داریم؟؟!!
- ۰ نظر
- ۲۳ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۳
برای تعطیلی روز 14 خرداد ، اداره ی امور کلاس ها این هفته و هفته اینده جبرانی اعلام کرده!
آخه آدم دردش رو به کی بگه؟!
اینم دانشگاه که داریم؟؟!!
طرف دانشجوی سال اوله.بدن هیچ گونه مشکل حادی، صرفا بخاطر اینکه نزدیک والدین باشه انتقالیش ردیف شد.البته تو یک دانشگاه دیگه!
حالا اینجا،طرف رتبه سه رقمی کنکور بود و از اهالی یکی از استان های جنوبی کشور.ازدواج کرد و همسرش ازش خواست که انتقالی بگیره از امام صادق به اونجا!!! یعنی به همون مرکز استان خودشون! انتقالی ندادند.انصراف داد.کلی جریمه به دانشگاه پرداخت.رفت شهر خودشون پیام نور خوند!با رتبه سه رقمی کنکور کارشناسی!
از این انشا نتیجه می گیریم، ما بزودی الگوی دانشگاه اسلامی می شویم.
دانشگاهه داریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم؟!
صرفا جهت اطلاع:
به پیشنهاد مخاطبان مطلب رمز دار شد .
بدین وسیله ورودمان به عرصه نگارندگان وبلاگ را به همه دانشجویان جهان تبریک و تهنیت می گوییم
"بنده
چند سال است که مرتب فریاد می کشم:«استعداد ایرانی» البته حالا بسیاری
معتقدند که ایرانی مستعد است، و الا در سابق همین را هم انکار می کردند و
می گفتند: «از ایرانی کاری بر نمی آید، از ایرانی قطع امید کرد.» اینگونه به ذهنها
القاء می کردند.بنده توقعم از جامعه ی علمی کشور این است که تا پنجاه سال
دیگر صادر کننده ی علم به دنیا باشیم و این امری است که محال نیست. الان شما به خودتان مراجعه کنید،
اگر دیدید که این حرف به نظرتان ناممکن و محال می آید، بدانید که هنوز آن
فرهنگ تحمیلی در ذهنتان هست که بگویند: شما نمی توانید، عرضه ندارید. این فرهنگ تحمیلی را باید بزداییم ، باید باور کنیم که کاملا ممکن است."
این قسمت برگرفته از وبلاگ نسل ظهور نوشته آقای ابراهیمی است
دانشجو از نوع سیب زمینی:
موجودی بی رگ، بی دغدغه، بی تفاوت نسبت به همه کس و همه چیز. بی هدف یا با اهداف تکراری.
از دانشگاه عبور می کند مدرک می گیرد بی آن که درک بگیرد.
این طبقه از موجودات اکثراً به دو زیر گروه عمده تقسیم می شوند: سیب زمینی آب پز، سیب زمینی سرخ کرده.
سیب زمینی آب پز: سایه ای تکراری در دانشگاه های شریف و تهران و علوم پزشکی. نیمه پخته و پخته شده در اثر فشارهای درسی. با قابلیت پاس کردن 28 واحد اختصاصی در ترم بهاره. شخم انواع کتاب های text و غیر text [1] با گیسوانی رو به کچلی و شکمی رو به گسترش و قدرت مدیریت در حد سرمربی تیم ملی، غلبه ی مصلحت بر آرمان گرایی[2]، محافظه کاری[3] در حد بنز. الذین یحسبون انهم یحسنون صنعا!
درصورت ثابت قدم بودن در آب پز ماندن. دانشمندی بدون روحیه ی روشنفکری، روزی در خدمت حق و روزی در خدمت باطل[4]، رسیدن به دانشی به ارزش کفش پهلوی[5] و تبدیل به پیچ و مهره طاغوتی[6] و شاید سازنده ی بمب اتم و میکروبی و....
سیب زمینی سرخ کرده: خوشگل، خوش تیپ، مانکن، هندسام، بی تفاوت نسبت به باطن و معطوف به ظاهر. دغدغه ی درس در حد کم نیاوردن و ضایع نشدن درگیر مارک کفش، در فکر رنگ آرایش. جست و جوی همه چیز جز دانش و البته در پی کسب شخصیت از نمره!
دانشجو از نوع فلفل کبابی: این گونه بسیار شبیه سیب زمینی سوخته است. جو گیر، هیجان زده! یار دبستانی من و این ها و...
اکثراً بی رگ در تلاش برای آنژیوژنز. هیبت تکراری در اعتراضات دانشجویی و تظاهرات ضد.... مشت گره کرده سر هیچ و پوچ، خسته ای همیشه معترض و منتقدی بی علم، تحلیلگری بی دانش، دچار آنارشیسم علمی[7] و البته آن کسی که نداند و نداند که نداند و البته باور دارد که تواند، سیاست زده[8]، کامل کننده ی پازل دشمن، مبارزه برای مبارزه، موظف به نتیجه نه موظف به تکلیف[9] اکثراً ناپیدا در کلاس درس. مشغول تهیه ی اخبار، بروشور و همایش و خلاصه در پی اصلاح همگان جز خودش. تخلیه انرژی جوانی به وسیله شکستن در و پنجره و این ها، اشداء بینهم و رحماء علی الکفار!
وقتی دانشجو سیب زمینی نباشد!
عنصری پاک نهاد، در حال فرا گرفتن دانش و آماده سازی علمی و فکری خود برای شرکت در پیشرفت ملت و کشورش[10] متعهد و متفکری که فکر را مطرح و آن را مطالبه می کند[11]. عدالتخواهی که عملکرد قاطعانه می طلبد[12]. در پی فروزان کردن چراغ ایمان در دل و صد البته نورانی کردن فضا[13].
با قدرت تحلیل سیاسی و البته هضم نشدنی در جناح های سیاسی[14]. اصلاح طلب نه به عنوان یک پز سیاسی بلکه اصلاح طلب در روش ها و نه در اصول.[15]
در انجمن اسلامی با کار اسلامی، فکر اسلامی، مایه اسلامی، بینش اسلامی و دانش اسلامی[16] یک چهره عمومی یک پرچم یک نماد.[17]
برخوردار از اندیشه عمیق اسلامی و نه فقط احساسات اسلامی[18] متدین ترین با هوش ترین و کارآمدترین دانشجویان با درایت و کفایت، با شوق مطالعه زبان گفت و گو و تیزهوشی لازم[19]. سیاستمد اری (که البته از سیاسی کاری و سیاسی بازی باید به دور باشد)[20]
در بسیج دانشجویی با ایمان صادقانه منطق مستحکم و عزم پولادین[21]. سالم با صفا با همت.[22]
دشمن کمین گرفته را از یاد نمی برد. با هوشمندی و تلاش و تفکر به پیش می رود.[23]
و در هرجا و با هر اسمی....
مانند همه ی عاشقانی که پر کشیدند.
نوشته های زیر صحبت های رهبر عزیزمونه که متن «دانشجو باید سیب زمینی نباشد» دریافتی از آن هاست.
[1] ما واقعاً دوست داریم که تخصص و علم بی قدر نشود (30/5/63) تخصص را رد نکنید (9/3/61)
اما مبادا کار انقلابی و کار فکری و کار اسلامی در دانشگاه ها با کار درسی منافات پیدا کند. (15/3/64) علم و دانش همانقدر که می تواند مفید باشد می تواند مضر باشند. بنابراین در کنار علم، فرهنگ و تزکیه و اخلاق و معنویت هم لازم است؛ در این هیچ شبهه نکنید (26/9/64؛ در دیدار با جمعی از دانشجویان)
[2] (15/8/82 در دیدار جمعی از اعضای تشکل ها و نشریات و شماری از دانشجویان).
[3] (1/2/1363)
[4] 25/7/74
[5] 25/7/74 ماجرای یک استاد بزرگ ادبیات فارسی که در صف اساتید دانشگاه تهران ایستاده بود و هنگامی که محمدرضاشاه عبور می کند، به پای او می افتد و کفش او را می بوسد. حالا بوس کردن کفش که اشکال نداره! شاید خوشش می اومده، ولی توجیه استادِ محشره ! ← هیبت سلطانی من را گرفت!
[6] (9/3/61)
[7] (9/12/79 در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر)
[8] (9/12/79 در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر ← یکی از آفات حرکت دانشجویی این است که عناصر و مجموعه های ناباب به آن طمع بورزند و بخواهند از آن سوء استفاده کنند و.... اگر مجموعه های سیاسی، طرف حرکت دانشجویی آمدند و خودشان را به آن چسباندن و بر آن دست گذاشتند. این می شود آفت!..... دانشجویان باید مواظب باشند (9/12/79).
[9] عکس صحبت امام (ره)
[10] 14/7/77 پیام به پنجمین گردهمایی بسیج دانشجویی.
[11] 15/8/82
[12] 15/8/82
[13] 14/7/77
[14] اگر این دانشجو تحصیل علم بکند، متخصص هم بشود، احیاناً آدم خوبی هم باشد، اگر مسائل سیاسی جامعه را درک نکند، جهت گیری های جامعه را نفهمد، نیازهای جامعه را درک نکند، می دانید چنین انسانی چه اشتباهات بزرگی را ممکن است مرتکب بشود؟ می دانید که آن انسان عالم و متخصص که در مسایل جاری کشور خودش آگاه نباشد، چگونه ممکن است به ابزاری در دست دشمن تبدیل بشود؟ (1/10/65، سخنرانی در جلسه پرسش و پاسخ در مسجد دانشگاه تهران).
[15] 9/12/79
[16] 15/3/63
[17] 14/5/64
[18] 4/9/61
[19] 1/2/63
[20] 25/4/66
[21] 14/7/77
[22] 1/2/63
[23] 14/7/77
همه ی آرمان ها قابل دسترسی است به شرط این که شما در میدان باشید. «رهبر»
سلام.
یک پیشنهاد معقول دارم!
اگر پایه هستید بیاین برای رونق وبلاگ و افزایش ضریب مطالب و بهره وری اون ایجاد انگیزه کنید!
برای این حرفم دلیل دارم؛ اون اینکه اولا: بسیاری از ما امام صادقیها بسیار روزمره هستیم و این روزمرگیمون ماها رو به سمت تنبلی میکشونه!
ثانیا: اصلا خیلیها از این وبلاگ خبر ندارن! تشکیلات اطلاعاتی وبلاگ ضعیفه! اصلا انگار ن انگار!
به نظرم بیایم از اینجا شروع کنیم که:
1. چرا بیشتر خروجیهای امام صادقی توی پستهای اجرایی میرن و کمتر در عرصه علمی؟؟؟؟
2. اصلا بیاید نمونه هایی از علمای قوم امام صادقی را که شاخص هستند نام ببریم! من خودم از واحد آقایون هستم و تنها 3 نفر از شاخص های علمی خانمها رو میشناسم که البته اونها هم غرق کارهای اجرایی هستند.
3. نکته بسیار جالب در مورد وضعیت مرجعیت علمی دانشگاه اینه که؛ انقدر مسئولان دانشگاه تو بوق و کرنا میکنن که «مرجعیت علمی» و «تربیت اسلامی»! اما هیچ خبری از این قضیه نیست!
چند مدت پیش توی سایت واحد خانمها یکی دو تا عنوان پایان نامه دیدم میخواستم اون پایان نامه ها رو ببینم، تماس گرفتم با واحدشون، در کمال ناباوری ما رو 3 ماه دور سر خودمون تابوندن، آخرش به ریشمون هم خندیدن{البته من از امام صادقیهاییم که ریش نمیذارم!!!!}
از این قضیه دو تا نتیجه میشه گرفت:
1. یا مسئولان نمیدونن مرجعیت علمی چیه و چطور باید بهش دست یافت!
2. یا اینکه سطح علمی پایان نامه هاشون ضعیفه! که از نظر من فرض دوم نزدیک به صواب هست!!!
بیانات مقام معظم رهبری:
آن چیزهایی که لازم است،آن مطالبی که مفید است و ما را به فهم قرآن نزدیکتر می کند،آن ها را به این کودکان یاد بدهید تا مثل نقشی که در سنگ می ماند،تا آخر عمر در ذهنشان باقی بماند و مایه برکت شود. جامعه اسلامی ما از این طریق رشد می کند و استحکام می یابد و با این روش استقلال خود را تضمین و توجه مسلمانان دنیا را جلب می کند تا راه هدایت خود را در اسلام پیدا کند.
پیام به مناسبت افتتاح رادیو قرآن 24/11/62
باور داشته باشیم که کودکان ما بسیاری از مسایل معنوی را درک می کنند و آموزش آنان در این سنین با روش های مناسب نه تنها مقدور بلکه واجب و اساسی است.
مصاحبه با مجله ورزش 21/5/66
مسئله کودکان مسئله مهمی است و تربیت آموزش و اخلاق کودک،همه چیزهایی است که ارزشمندترین سرمایه های آینده جامعه را تضمین می کند.
مصاحبه با مجله آینده سازان21/7/65
فکر می کنم، اوخر دهه محرم سال 86 بود که تصمیم گرفتیم، برای این خردسالان مشکی پوشی که کنار مادرشان درمسجد نشسته اند هم فکری بکنیم.بالاخره سخنرانی حاج اقا پناهیان هرچقدر که برای بزرگسالان درس آموز باشند، برای خردسالان قابل فهم نبود. بچه ها دنبال موقعیتی بودند تا با همسالان خودشان سرگرم باشند.ظلمات ظاهری موقع روضه که نور علی نور بود و اصلا ممکن بود حوصله شان سر برود. چون امکان قدم زدنی هم که در روشنایی زیر سایه تذکرات بزرگتر ها بر میداشتند را نیز از ایشان سلب میکرد.خلاصه اینکه بیم آن می رفت که این سرمایه های آینده امت حزب الله با برخی برخوردهای بزرگسالان از هیئت خاطره بدی به ذهن بسپارند.
برای ما اولویت خودشان بودند.هرچند که عدم حضورشان در بین بزرگترها هم به نظم جلسه کمک می کرد و هم به بزرگترهایشان تا بهتر بتوانند به بیانات حاج آقا پناهیان توجه کنند اما همانطور که گفتم اولویت خودشان بودند.
دو سه روز آخر دهه محرم 86 فرصت چندانی برای برنامه ریزی نداشتیم.فقط با چند کتاب قصه و نقاشی پشت پوستر های طرح والعصر سرگرمشان کردیم.
سال 87 کمی قبل از دهه محرم،دانشجویان علوم تربیتی دور هم جمع شدند تا درباره برنامه هیئت کودکان تصمیم گیری کنند.با چند نفر از اساتید مشورت کردیم.بین خودمان تقسیم کار کردیم.یکی دو نفر از بچه ها مسئول کاردستی شدند،یکی دونفر مسئول بازی و نقاشی،یک نفر برنامه نمایش را به عهده گرفت،چند نفر قرار شد کار حفاظت و پذیرش بچه ها را انجام دهند.ضمن اینکه مقرر شد بین موضوع کاردستی و نقاشی و نمایش با صاحبان هر شب دهه تناسبی باشد.مثلا شب نهم بچه ها یک نقاشی از حضرت ابالفضل می کشیدند و کاردستی "دست " درست می کردند.نمایش آّب آوردن حضرت عباس هم برایشان اجرا میشد.
گاهی اوقات لازم بود که برای افزایش شور و شوق هیئتی، بچه ها ،ذکری را بلند بگویند یا نوحه های کودکانه را با یکدیگر زمزمه کنند که البته در این مواقع با تذکر خادمین هیئت مواجه می شدیم و این تذکرات بیشتر ناشی از همان اختلاف نگاهی بود که نسبت به فلسفه هیئت کودکان وجود داشت.یعنی برای ما اولویت خود بچه ها بودند و برای برخی رسالت هیئت کودکان این بود که کودکان را فقط آرام و ساکت نگهداری کند تا بزرگتر ها با خیال راحت عزاداریشان برسند!
غالبا بچه ها کاردستی هایی که درست می کردند با خود به خانه می بردند.گاهی هم از طرف خودمان یادگاری هایی به ایشان می دادیم.مثلا چفیه و سربند و بادکنک و...که این هر دو یعنی هم کاردستی ها و هم هدایا هزینه داشت.بخشی از این هزینه را خود هیئت میثاق متقبل شد و بخش قابل توجهی هم از طرف والدین کودکان یا دیگران به صورت نذری اهدا میشد.البته ما سعی می کردیم نهایت صرفه جویی را بکنیم مثلا همین چفیه های معمولی را به 5 قطعه برش می زدیم و به هر نفر یک قطعه به صورت شال گردنی میدادیم.
مشکل عمده ای که از همان سال 87 تا کنون با آن مواجه بودیم بحث فضا بود.یعنی واقعا جایی که به هیئت اختصاص داشت خیلی کوچک بود و با توجه به استقبال شب افزون از برنامه هیئت میثاق،طبعا بر تعداد کودکان هم افزوده می شد.لذا این محدودیت فضا باعث می شد که نتوانیم آن مساحت تقریبا 12 متری را بین 60-70 کودک تقسیم کنیم به گونه ای که هر قسمت برای یک بخش باشد.یعنی مثلا علاقه مندان به کاردستی یک جا بنشینند.نقاش ها یک جا،گروه نمایش یک جا و... خلاصه اوضاع خیلی درهم و برهم میشد.
حتی جایی نداشتیم که لباس و کلاه و کفششان را مرتب قرار بدهیم.یعنی حداقل چند جالباسی و چند جاکفشی. حتی همین کمبود جا و گم شدن روسری یکی از دختر بچه ها، یک شب اشک این مهمان کوچک ارباب را درآورد.
البته لازم به ذکر است شب هایی که طبقه پایین مسجد هم برای عزاداری باز می شد یک شعبه از مهد هم آنجا دایر بود که آن هم جمعیتی نزدیک به همین 80-90 کودک را در خود جای میداد.
اوایل که امکانات هیئت بیشتر بود یک باند بلنگو در قسمت هیئت کودکان بالای مسجد بود که صدای مجلس را در آنجا پخش می کرد و بچه ها به کلی منقطع از فضای هیئت بزرگسالان نمی شدند.یعنی احتمالا، در ضمیر ناخودآگاهشان زمزمه سخنرانی و مداحی با فضای هیئت کودکانه خودشان پیوند می خورد .اما نمی دانیم که این بلندگو را کجا بردند؟
هیئت کودکان طبقه پایین مسجد یا همان سلف ،از این جهت مشکلی نداشت.چون اصلا دیواری بین هیئت و مجلس نبود اما خب همانطور که صدای مجلس به گوش کودکان می رسید ،صدای کودکان هم به گوش عزاداران بزرگسال می رسید و سیل تذکرات آنان را که با فلسفه وجودی هیئت کودکان آشنا نبودند را به سوی ما روان می کرد که هییــــــــــس و ساکت و ...
اصرار و درخواست ما مبنی بر اختصاص دادن یک فضای بزرگتر به کودکان هم طی این چندسال به نتیجه ای نرسید.
خیلی علاقه مند بودیم که یک فضای بزرگتر داشته باشیم تا بتوانیم با تقسیم بندی فضای هیئت کودکان و حتی تشکیل گروه های همسن، کیفیت و نظم کار را ارتقا بدهیم و بعد با ساختن یک مستند ،تجربیات هیئت کودکان میثاق با شهدا را به سایر هیئت های دانشجویی و شهری انتقال دهیم.
آزادی عمل هم خیلی نداشتیم.مثلا گل بازی و خمیربازی از علاقه مندی های کودکان است که با دائر شدن آن در هیئت کودکان مخالفت هایی می شد.شاید به خاطر کثیف شدن آنجا بود شاید هم علت دیگری داشت،نمی دانم
همچنین مایل بودیم که بجای این پرده هایی که برای بزرگسالان نصب کرده اند که تصویر سخنران را ببینند یکی را به هیئت کودکان اختصاص می دادند که بتوانیم برای بچه ها انیمیشن پخش کنیم.
از نظر کتاب قصه هم در مضیقه بودیم.یعنی چند تا کتاب قصه ضعیف، آن هم درباره نظافت شهر داشتیم که اصلا مناسب نبود.در حالی که بچه ها خیلی دوست داشتند برایشان کتاب بخوانیم.
اما کودکان؛
علی رغم اینکه ما اصراری نداشتیم حتما تاریخ عاشورا را به کودکان تزریق بکنیم و بیشتر اهتمام بر این بود که یک خاطره خوب از فضای هیئت و حزب اللهی ها در ذهنشان حک بکنیم خیلی جالب بود که همان مفاهیم ساده ای که در خلال نمایش و کاردستی به ایشان گفته می شد سال بعد که می آمدند در ذهنشان بود.و مادرانشان می آمدند و می گفتند که نزدیک خانه مان هیئت هست ولی بچه ها با زبان کودکانه شان خواسته اند که به هیئت میثاق بیاییم.
این ها را نوشتیم تا محرم سال بعد اوضاع بهتر بشود.
چرا برخی قریب به اکثر اساتید برخی دانشکده ها در همه زمینه ها فعالیت-به اصطلاح علمی- دارند الّا رشته تخصصی خود؟؟؟
یک سوال مهم:
چرا رزومه برخی از اعضای هیئت علمی پردیس خواهران مدت هاست که قابل رویت نیست؟!
لطفا رزومه اون سه نفر رو هم منتشر کنید
سلام بر شما امام صادقی های عزیز:
داشتم فکر می کردم که بعنوان اولین مطلب توی وبلاگ حاضر چی بهتره بنویسم؟
اتفاقا و بعلت ایام انتخاب واحد و حذف و اضافه و دردسرهای فراوانش ترجیح دادم در مورد پارادوکس مفهوم انتخاب واحد و وحدت کلاسها و نیز بلاتکلیفی دانشکده معارف اسلامی و حقوق مطالبی بنگارم:
1. والا ما که توی دانشگاههای تهران و شهید بهشتی برای میهمانی و یا استفاده از کلاسهاشون میریم انتخاب واحد یعنی: امکان انتخاب یکی از چند کلاس و یا چند استاد برای دانشجویان؛ آن هم بصورت آزاد و بی دغدغه! اما واقعیت دانشگاه ما عکس این رو نشون میده. چون که اولا توی دانشگاه ما اکثریت کلاسها با یک استاد تشکیل میشن، اون هم کلاس 40 نفره!!! به نظر شما آیا عنوان اتخاب واحد در مورد وضعیت ماها صدق پیدا میکنه؟ من که میگم بهتره اسمشو بذاریم انتصاب واحد.
2. جالب اینجاست که مسئولین آموزشی برخی دانشکده ها توی ارائه همین چند تا درس با چند تا استادی که همیشه دم دست هستند هم موندند و توی حذف و اضافه تازه یادشون میاد که از20 واحد هنوز 4-5 واحد بلاتکلیفه و هنوز استاد مشخص نشده و یا با درس دیگه تلاقی داره!!!!
همین دو نکته بماند تا نظرات شما دوستان رو هم بدونیم؛ بعدا بیشتر راجع بهش سخن خواهیم گفت.
اما در مورد دانشکده فخیمه حقوق که این روزها و البته چندین سالی میشه در حال کما بسر میبره و هیچکی نیست به دادش برسه:
1. شنیده شده که یکی از مسئولان عالیرتبه دانشگاه فرموده: دانشکده حقوق در راستای اهداف دانشگاه نیست و باید جمع بشه!!!
به فرض صحّت این سخن جا داره بپرسیم میشه بگید اهداف دانشگاه کدومها هستند؟ و دانشکده حقوق با کدوم یک از این اهداف در تعارض یا تزاحمه؟
2.متاسفانه یکی دو نفر از مسئولین دانشکده حقوق به خلاف ظاهر اسلامی که از خود نشون میدهند، در عمل رفتارهای خلاف اسلامی که هیچ-بلکه رفتارهای خلاف بشری - هم ازشون رؤیت شده که خودم شاهد چنیدن موردش بودم.
3. جالب اینجاست که علیرغم اینکه بسیاری از دانشجویان بااستعداد دانشگاه حقوقی هستند، وضعیت ریاست دانشکده، معاونت آموزشی و معاونت پژوهشی اون کاملاً نامشخصه و در هاله ای از ابهام بسر میبره و هیچ احدالناسی پاسخگو نیست...
پرونده فوق ادامه دارد...
این تصویر رو تقدیم میکنم به تمامی امام صادقیهای ورزشکار و ورزش دوست: یادبگیرید برای آیندتون خوبه!!!
خیلی مخلصیم