دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

میثاق با هیئت

قدمت هیئت به سال ۱۳۶۹ برمی‌گشت. یکی دو سال بعد از #جنگ، بچه‌های جبهه‌ای دانشگاه که بچه‌های #بسیج دانشگاه هم می‌شدند، به یاد رفقای شهیدشان راهش انداخته بودند و بعضی وقت‌ها یک جلسه نقلی برپا می‌کردند. سال ۱۳۸۰ که وارد دانشگاه شدیم، در خوابگاه‌های بچه‌ها می‌چرخید و مثلاً هفته‌ای ۳۰ یا ۴۰ نفر مشتری داشت. تا اینکه #محمد_طیرانی مسئولش شد، هم‌دوره ما بود و سعی کرد آب و رنگ هیئت را عوض کند، برای مناسبت‌ها سخنران سرشناس. مداح هم #سید_محمدرضا_یعقوبی. مجالس مناسبتی خیلی جذاب شده بود و تقریباً خوابگاهی که نوبتش به هیئت می‌افتاد و بانی بود، غلغله می‌شد. سال ۱۳۸۱ خبری پیچید توی دانشگاه که یکی از دانشجوی‌های ورودی جدید در جشن #اردوی_پیش‌دانشگاهی با #علی_غلامی که الآن حقوقدان است و رئیس دانشکده حقوق، مداحی کرده است؛ اسمش هم #میثم_مطیعی! چند سال طول کشید تا هیئت و میثم به هم برسند ولی یادم هست قضیه وقتی جدی شد که #سید_ابوالحسن_حسینی آمد پای کار هیئت. گفت باید دهگی بگیریم و خودش شبانه‌روز پای کار ایستاد، هیئت آقای #پناهیان در قم، هیئت سید هم بود. پس توانست با کمی رایزنی شیخ علیرضا پناهیان را دعوت کند، میثم هم که مداح جوان دانشگاه بود و پای منبر #آقامجتبی_تهرانی می‌خواند. در سال‌های اول بحث‌های سخنران خیلی خیلی گل کرد و دهان به دهان در دانشگاه پیچید، کم‌کم پای قدیمی‌ها و دانش‌آموختگان دانشگاه هم باز شد و بعد از آن آوازه‌اش در شهر هم پیچید. بعضی‌ها از جان مایه می‌گذاشتند مثل #حسن_سعدآبادی یا #کاظم_احمدی‌حاجی که از فشار کار بیهوش شد، مرحوم آیت‌الله #مهدوی هم انصافاً حمایت می‌کردند. و هیئت گرفت! هیئتی‌های دانشگاه که پای منبرهای دیگری می‌رفتند، هم کم‌کم هیئتشان شد #هیئت_میثاق_با_شهدا این پرچم را هم #مهدی_طغیانی در اولین ماه‌هایی که #عراق از وجود صدام پاک شده بود، در سفری به کربلا برای هیئت سفارش داد به قیمت ۹۰ هزار تومان! خلاصه هیئت کم‌کم شد خانه بچه‌های دانشگاه. چقدر بچه‌ها که متحول شدند و در دل این هیئت بار آمدند. حالا سال به سال لحظه‌شماری می‌کنیم برای حال و هوای خوب هیئتمان که دیگر ده پانزده سالی هست با آن عجین شده‌ایم. محرم را نمی‌توانیم که جای دیگری برویم. و امشب؛ باز هم پرچم، باز هم هیئت...
پ. ن: از روزهای اول قرار بچه‌ها این شد که هیئت میثاق، هیئت بچه‌های فعال و در واقع لیدرهای فرهنگی باشد، خصوصاً در دانشگاه‌ها. طبیعی است که نتیجه‌اش می‌شود برنامه‌ها و مداحی‌ها و سخنرانی‌های خاص این هیئت. قرار نیست همه هیئت‌ها کارکردشان جمع کردن این بچه‌ها باشد. و هیئت به این سبک برگزار کنند، اینجا شارژ می‌شوند برای هیئت خودشان.

:small_red_triangle:
این مطلب را #علی_نادری سیاسی ۸۰، #سردبیر سابق #رجانیوز نوشته بود؛ بزرگ مظلوم‌کش هیئت.
خوشا به حال ما که #هیئت_میثاق داریم؛ حتی در تعطیلات #تابستان.
سلامتی همه خادمان و بانیان هیئت، صلوات!


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

جمع اژدها پیدا شد!

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۱ ب.ظ | ۰ نظر

جمع اژدها چی می‌شه؟

این پرسش گاهی مطرح می‌شود. پاسخ‌های متنوعی هم داده شده است.

یادآوری: جمع فارسی با «ها» و «ان» صورت می‌پذیرد.
به نظر می‌رسد بهترین پاسخ (که معمولاً مدنظر سؤال‌کننده حرفه‌ای است) این است که اژدها را بتوان مثل گیاهان، درختان، اسبان، شیران و... با «ان» فارسی جمع بست؛ «اژدهاان!»
در این صورت، به اضافه کردن «ی میانجی» نیازمندیم که می‌شود اژدهایان.
تعجب کردید؟ نکنید! مثل بینوایان و آشنایان. حالا این را کمتر شنیده‌اید! در این دوره زمانه یک اژدها هم پیدا نمی‌شود، چه برسد به چند اژدها که بخواهید از «اژدهایان» سخن بگویید!
اسب: اسبان
آشنا: آشنایان
اژدها: اژدهایان

جالب است بدانید یک مجموعه #کتاب رمان چهار جلدی به اسم «اژدهایان دلتورا» ترجمه و منتشر شده است.

#زبان_فارسی

www.PavaraQi.ir | @PavaraQi
تازه بمانید:
ble.im/join/NzBiYmQwYT

  • مدیر وبلاگ

کدام خربزه کدام هندوانه؟

حالا خوبه به شماها هندونه و هلو دادن!
من زمستون اومدم گزینش، بهم شلغم دادن!
:)

برخی دوستان هم نوشتند که از این پذیرایی‌ها دوره اونا نبود.
یکی از دوستان هم با طرح این عنوان که «کدام خربزه، کدام هندوانه؟» نوشت:
یادمه مهم‌ترین مشکلم دستام بود که موقع #گزینش کجا بذارمشون!

در پاسخ به #سؤالات_شما مبنی بر اینکه حالا واقعاً جمع اژدها چی می‌شه، قرار است استاد درویشی مطلب کوتاهی بنویسند. اجمالاً بدانید که میشود اژدهایان!

#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

 

 

  • مدیر وبلاگ

عضو کانال یک پیشنهاد بشوید!

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۱ ب.ظ | ۰ نظر

#تبلیغات
یه جمع طلبه و دانشجو هستیم که کانال داریم به اسم #یک_پیشنهاد.
توش هم همه‌اش پیشنهادهای خوب می‌دیم! ۶۰۰ نفر عضو داره. فقط جای شما و پیشنهادهای خوبتون خالیه!
ble.im/join/NWYxMjBiNm
@1pishnahad

  • مدیر وبلاگ

خاطرات گزینش دانشگاه امام صادق علیه‌السلام؛ شما کی اومدی؟!

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۱ ب.ظ | ۰ نظر

شما کی اومدی؟

خاطرات اون روز من خیلی زیاده اما یه خاطره دارم واسه دو سال پیش:
از اونجایی که سن ظاهریم کمتر از سن شناسنامه‌ایم نشون می‌ده، این اتفاق افتاد:

دو سال پیش همین ایام، ساکمو بسته بودم که برم شهرستان! نزدیکای ساعت ۴ بود؛ نزدیک مقبره که تف به ریا سلام دادم به شهدا، دو تا از پدران داوطلب‌ها صدام زدند و پرسیدند: آقا! شما مگه کی آمدی مصاحبه که الآن کارتون تموم شده؟ (بهشون گفته بودند مصاحبه فرزندانشون ممکنه تا ۷ طول بکشه.)
گفتم: من ۸ سال پیش اومدم!
انگشت حیرت به دهان گزیدندی!

#گزینش

#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

 

 

  • مدیر وبلاگ

جمع اژدها چی می‌شه؟ ۲

سال ۸۸ از بنده هم همین سؤال رو پرسیدند و من جواب دادم: اژدها مثل سیمرغ همیشه یه دونه بوده و جمع بسته نمی‌شه!

یه سؤال دیگه هم از من پرسیده شد:
اگر از نفر دوم یک مسابقه دو جلو بزنی، چندم می‌شی؟
منم جواب دادم: نفرات اول تا سوم یک مسابقه رو آخرش مشخص می‌کنن! پس جلو زدن از نفر دوم مسابقه دو هیچ رتبه‌ای نداره!

#گزینش

#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

 

 

  • مدیر وبلاگ

جمع اژدها چی می‌شه؟

چند سال پیش یکی از دانشجویان سال سوم دانشگاه جلوی مسجد من رو دید و گفت:

مصاحبه دوم من با شما بود. از من پرسیدید «جمع اژدها چی می‌شه؟» منم جوابش رو نمی‌‌دونستم. الآن سه ساله این سؤال تو ذهنمه! می‌شه بگید جمع اژدها چی می‌شه؟:joy:

بهش گفتم اگر همون موقع هم پرسیده بودی، بهت می‌گفتم :joy::joy:
و بعد گفتم!

#گزینش


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

 

 

  • مدیر وبلاگ

خاطرات گزینش دانشگاه امام صادق علیه‌السلام؛ هلو یا شلیل؟

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۱ ب.ظ | ۰ نظر

خربزه یا هندوانه؟ ۲

برای من هم اتفاق افتاد ولی تو مصاحبه دوم.
دکتر ... نشسته بود اون‌ور میز.
انتخاب سختی داشتم؛ باید بین هلو و شلیل کال یکی رو انتخاب می‌کردم.
:smile:

کلی با خودم کلنجار رفتم که به لحاظ روانشناسی و اخلاقی، انتخاب هر کدوم چه معنی‌ای می‌تونه داشته باشه!
بعدش فهمیدم دریغ از ذره‌ای اهمیت!

#گزینش


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

 

 

  • مدیر وبلاگ

از توس برات کربلا می‌گیرد

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۴۰ ب.ظ | ۰ نظر

میلاد #امام_رئوف است. دو تا #شعر قشنگ امام رضایی از آقا #میلاد_عرفانپور (فرهنگ و ارتباطات ۸۶) تقدیمتون می‌کنیم:

از تربت تو عسل، شفا می‌گیرد!
با نام تو اوفتاده پا می‌گیرد
خورشید، تب آلوده می‌آید هر صبح
از توس، برات کربلا می‌گیرد!

:clap: :clap: :clap: :clap: :clap: :clap:

پرشورترین فصل تلاطم اینجاست
آیینهٔ چشم‌های مردم اینجاست
از وسعت درگاه رضا فهمیدم
مشهد که نه، آسمان هشتم اینجاست!

سلامتیش صلوات نداشت؟


#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

 

در گزینش بیشتر دقت کنیم!
#شعر #طنز دکتر #محمدتقی_محبی
 
سلام علیکم
سال‌ها پیش که با #گزینش همکاری داشتم، این طنز را سرودم و در بازدیدی که استاد مرحوم حضرت آیت الله #مهدوی_کنی ره از جلسات گزینش داشتند، در محضر ایشان هم قرائت شد که اندکی اصلاح تقدیم دوستان می‌شود:
 
باسمه تعالی
 
رسیده باز ایام گزینش
دوی با مانع و پرتاب و خیزش
 
در و دیوار تابلوهای رنگی
کف سالن علامت‌های رنگی
 
ورودی با علامتهای سبز است
نشانی از در یک باغ سبز است
 
ولی رنگ خروجی کج سلیقه
سیاه، دلگیر، چو سنگی بر شقیقه
 
هر کسی پر می‌کند، پرونده‌ای
چاله‌ای از بهر خود تو کنده‌ای
 
تک تک آن جمله‌ها در یک گروه
بر علیه او شود بحث گروه
 
هر گروهی می‌رود در یک کلاس
تا زند بر داوطلب تیر خلاص
 
یک طرف اعضای تیمی که ثلاث
سوی دیگر یک جوانک، الغیاث!
 
هر یکی در محوری پرسش کنند
دور عالم را کمی چرخش کنند
 
اتفاقات زمین و آسمان
ختم یک دوره مفاتیح الجنان
 
خون چو آید دست تو بعد از وضو؟
هم دلیل عقلی و نقلی بگو
 
هیچ دانی تو ز ارکان نظام
خوانده‌ای فتوای آیات عظام
 
گر بیافتد اختلافی زین جهت
حکم حاکم برتر است یا مرجعت؟
 
هر عزیزی که بگیرد دست خویش
ذره‌بینی تا ببیند خط ریش
 
کار بیچاره تمام است و خلاص
آخرین بار است که بیند این کلاس
 
می‌نویسد هر چه خواهد یک کتاب
دست آخر: او علیم بالصواب
 
ای عزیزان! کار را باور کنیم
هم کلاه خویش را داور کنیم
 
یاد آرید روزگاری پیش را
دوره‌ دلتنگی و تشویش را
 
آمده بودیم خود در این سرا
سر به زیر، آرام همچون بینوا
 
پس بیایید تا همه همت کنیم
در گزینش بیشتر دقت کنیم
 
بگذرد این روزگاران ای عزیز
بهر خود پرونده ماند روی میز!
 
محبی
 
#خاطرات و عکس‌های خاطره‌انگیز خود را برای ما بفرستید: https://ble.im/abdolah
خاطرات پل مدیریت

 

 

  • مدیر وبلاگ