دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

#یک_روایت_معتبر از #مقبره_الشهدا

#حسن_روزی‌طلب
(حقوق ۸۰، پژوهشگر و روزنامه‌نگار)

اولین شهدایی که در دانشگاه‌ها به خاک سپردند
۱۸ دی ۱۳۸۰
دو شب قبل از خاک‌سپاری، مسئول بسیج دانشجویی آمد در اتاق ما و گفت که تصمیم گرفتند فرزندان شهدا، این شهدا را به خاک بسپارند. [شما هم که فرزند شهیدید،] روز تشییع، اول وقت بیا جلوی مسجد.


لحظه دفن شهدای گمنام دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

#حمید_هوشنگی و #حاجی_لنگری هم بودند. #دکتر_خندان هم بود‌.
چند دقیقه‌ای در قبر دراز کشیدم.
تلویزیون شبکه پنج پخش زنده داشت. انگار اون دقایق را زوم کرده بود.

وقت خاکسپاری، #حاجی_بخشی جنازه کوچک شهید را به من نمی‌داد. می‌گفت: این مثل پسر منه‌؛ خودم باید خاکش کنم.
#سردار_باقرزاده به دادم رسید و به حاجی گفت بذار این بچه آرزو به دل نشه.

روز بی‌تکراری بود. الآن ۱۸ سال گذشته. شهیدی که دفن کردم، ۱۸ سالش بود. من هم ۱۸ ساله بودم.

همان شب برف سنگینی باریده بود. نیمه‌شب رفتیم سر مزار شهدا. رفقا سنگ تمام گذاشته بودند.


____
شهدا چهارشنبه در باغچه جلوی مسجد دفن شدند. همان جمعه #آقا به #زیارت تک‌تک‌شان آمد.

کانال خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

چه کسی پلیس را صدا زد؟

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۹ ب.ظ | ۰ نظر

#تحلیل_خاطره
چه کسی پلیس را صدا زد؟

بله! قدیم هم بحث پیش می‌اومد. اما نسل جدید پای برادران نیروی انتظامی را به این قضایا باز کردند.
از این ماجرا ساده نگذریم و آن را ساده نفهمیم.

#صابر_اکبری دانشجوی کارشناسی ارشد فرهنگ و ارتباطات به قلمی روان و خواندنی به تحلیل تربیتی این ماجرا برخاسته.
این متن را از 
اینجا(+) دریافت کنید و بخوانید و لذت ببرید!
خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

یادی از شب‌های قدر آیت‌الله مهدوی کنی

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۹ ب.ظ | ۰ نظر

آیت‌ الله مهدوی کنی
#شب_قدر است. #حاجی خودش مراسم دعای قرآن را اجرا می‌کرد. با سوز خاصی می‌گفت:
یا ایها العزیز! مسنا و اهلنا الضر و جئنا ببضاعة مزجاة. فاوف لنا الکیل و تصدق علینا!
گاهی هم مردم را می‌خنداند. می‌گفت: من آخوند سیاسی‌ام. بعد مفصل سخنرانی می‌کرد.

#مراسم

خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

آیت‌الله داود صمدی آملی در دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

نتیجه تصویری برای جلوگیری آیت‌الله مهدوی کنی از سخنرانی آقای صمدی
آیت‌الله #صمدی_آملی وقتی شب‌های ماه #رمضان می‌آمد به #مسجد دانشگاه، مردم هم می‌توانستند بیایند. دیدن جماعت مریدان استاد که محو صحبت‌های پیر و مراد خود بودند، تجربه قشنگی بود!
آیت‌الله #صمدی_آملی تا همین سال ۱۳۹۱ از سخنرانان اصلی برنامه‌های دانشگاه (شب‌های قدر مثلاً isna.ir/news/8607-04336 ، ... تا دعای کمیل و یادمان هویزه) بود. آن سال که سخنان تقطیع‌شده منسوب به ایشان درباره وحدت وجود و بخشیده شدن شمر توسط امام حسین منتشر شد، #حاجی هم از حضور ایشان جلوگیری کرد و ناگهان #استاد_پناهیان به جای ایشان در #مراسم #عید_غدیر سخنرانی کرد.
(البته ایشان پیش‌تر جهنمی بودن شمر و یزید را تأکید کردند و آن صحبت‌ها را مربوط به بحث علمی کلاس درس ۱۵ سال قبل دانسته بودند.)
صوت برخی از جلسات ایشان در دانشگاه:
iec-md.org/baank-sedaa/ostaad_samadi-aamoli.html

#مراسم

خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

کتابی که باید همیشه همراه داشته باشیم

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

کتابی که باید همیشه همراه داشته باشیم

شب‌های قدر مسجد دانشگاه امام صادق علیه‌السلام از یادم نمی‌رود. #حاجی خودشان #مراسم دعای قرآن را برگزار می‌کردند. توصیه می‌کردند نه فقط در #شب_قدر، بلکه همیشه #قرآن همراه داشته باشید. در اتوبوس، نوبت دکتر و جاهای مختلف قرآن به همراه داشته باشید و بخوانید.

با قرآن، هیچ‌کس تنها نیست. هیچ وقتی هدر نمی‌رود. با قرآن‌های جیبی متبرک شویم.

با #کتاب، تازه بمانید:
:point_right: ble.im/join/ZTk3NGIyNT
:hand:تا پیشنهادی دیگر:
ble.im/join/YTdkMDA1Yj

  • مدیر وبلاگ

وقتی آیت‌الله صدیقی ظهور را نزدیک کرد

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

#خاطره_رسیده
وقتی آیت‌الله صدیقی ظهور را نزدیک کرد

یه بار آیت‌الله #صدیقی #سخنران #هیئت_میثاق بود. با آرامش همیشگی ولی بدون مقدمه شروع کرد: «بسم الله الرحمن الرحیم. خانم آقای #قرائتی به من گفتند اگر حاج آقا بتوانند مردم را به گریه بیندازند، شما بتوانید مردم را بخندانید، ظهور نزدیک خواهد بود.»
جمعیت پای منبر همه از این شروع غیرمنتظره خندیدند.
آیت‌الله صدیقی خوشحال گفت: الحمدلله امام زمان هم زودتر ظهور می‌کنند.
همین که اسم حضرت را آوردند، منقلب شدند و مثل همیشه با اندوه و سوز خاصی گفتند: السلام علیک یا بقیة‌الله!
و شدند همون آیت‌الله صدیقی همیشگی.
#مراسم

خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

انتقادپذیری به سبک آیت‌الله علم‌الهدی

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

#خاطره_رسیده
انتقادپذیری به سبک آیت‌الله علم‌الهدی

نچ‌های آیت‌الله #علم_الهدی مشهور بود. از #کمیته انقلاب همراه آیت‌الله مهدوی [#حاجی] آمده بودند و آن زمان معاون آموزشی دانشگاه بودند.
در همان دهه ۶۰ هم شخصیت باصلابتی داشتند. ما از بعضی چیزها انتقاد می‌کردیم و راه حل هم ارائه می‌دادیم. اما ایشون یک نچ بلندی می‌گفتند و بعد وضع موجود را توجیه می‌کردند و اشکال راه حل ما را می‌گفتند. زمان می‌گذشت تا چند ماه بعد می‌دیدیم که خودشان از راه‌حل‌های دانشجویی ما در شوراهای دانشگاه دفاع کرده‌اند و همان عملیاتی شده است.
به روایت دکتر #حسین_رضی


خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

خاطرات ۱۴ خرداد

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

#خاطره_رسیده
میثاق با امام

 اتوبوس ۱۴ خرداد صبح زود می‌رفت. ما دیرتر می‌رفتیم. بعضی سال‌ها #بسیج غرفه داشت؛ ماه‌نامه #حیات توزیع می‌شد. یک سال یک جوان زیرکی پیدا شده بود. مجلات را صلواتی دریافت می‌کرد و می‌رفت آن‌طرف‌تر با تخفیف می‌فروخت. خاطره‌انگیزترین مراسم هم ۱۴ خرداد ۱۳۸۸ بود؛ چند ساعت بعد از آن مناظره تاریخی احمدی‌نژاد. مردم از سراسر ایران آمده بودند و یکصدا فریاد داشتند: احمدیِ دلاور؛ پیرو خط رهبر.

بچه‌ها به شوخی می‌گفتند می‌رویم ببینیم امام هنوز سر آرمان‌هایش هست تا دوباره میثاق ببندیم یا نه.
تا اینکه یک سال دیدیم از آن ضریح ساده خبری نیست و امام را هم کاخ‌نشین کرده‌اند. از آن سال می‌رویم #بهشت_گردی با بسیجیان خمینی در بهشت زهرا میثاق می‌بندیم تا انقلاب را از دست نامحرمان و ناهلان نجات بدهیم. هنوز بهشت را یکسان‌سازی نکرده‌اند.


می‌گفتند #حاجی از ۱۴ خرداد ۱۳۶۸ قلبش را عمل کرد و با باتری کار می‌کند. ۱۴ خرداد ۱۳۹۳ اما قلب حاجی تصمیم سختی گرفت. شادی روح امام و شاگرد صادقش صلواتش.

خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

خاطرات مشترک امام صادقی‌ها- اتاق طویله و قزلباش‌ها

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

#خاطره_بازی

بچه‌های الهیات تو خوابگاه یک اتاقی داشتند به اسم #طویله.
شهره خاص و عام بود؛ بریم طویله یک چای بخوریم.
چند تا از مهم‌ترین چهره‌های شناخته‌شده فرهنگی امروز کشورمون، اعضای اون اتاق بودند.
اهل شعر، هیئتی، اهل شوخی و مسخره‌بازی، عدالتخواه و در عین حال خلاق و مبتکر.

تقریباً همزمان با طویله که یک مکان بود، یک گروهی هم به اسم قزلباش‌ها راه افتاده بود که اون هم در اصل از یک اتاق شروع شد. قزلباش‌ها جنبه عملیاتی قوی‌تری هم داشتند!

دست به دست کنید شاید ساکنان طویله و قزلباش‌ها خواستند خاطرات ویژه‌شان را منتشر کنند.

خاطرات پل مدیریت

 

 

  • مدیر وبلاگ

کتاب فصل چیدن میوه‌های رسیده

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

تقریباً همه شما اسم #کتاب نغمه‌های سرخ را شنیده‌اید. اما این کتاب«فصل چیدن میوه‌های رسیده» #داستان هم #خاطرات #شهدای_دانشگاه ماست؛ همان ۳۸ شهید دفاع مقدس. ازقضا مهجور مانده!
ناشر معتبر سوره مهر هم منتشر کرده. نویسنده هم #سید_سعید_آریانژاد (فرهنگ و ارتباطات ۸۳؟) است.

خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ