دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

دانشگاهه داریم

تاریخ کتبی و خاطرات دانشگاه امام صادق علیه‌السلام

نماز جمعه آقا در فتنه ۱۳۸۸

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۸ ب.ظ | ۰ نظر

روزی که هفت صبح رفتیم نماز جمعه

چپ، راست،‌ کارگزار؛ علیه خدمت‌گزار
مردم این حقیقت را فهمیده بودند و شعار می‌دادند. اتحاد نامبارکی علیه انقلاب شکل گرفته بود و اصل نظام را هدف قرار داده بود.
۲۲ خرداد ۱۳۸۸ انتخابات شلوغی بود. صف رأی‌دهندگان از صندوق درمانگاه دانشگاه به در اصلی می‌رسید. بعد از اعلام نتایج هم وضع بدتر شد.
غروب ۲۳ خرداد دیگر همه فهمیده بودند درگیری‌های جدی پیش آمده است. سر شب در خوابگاه‌ها به نقل از فرمانده بسیج می‌گفتند «نفر» و «موتور» لازم داریم. رفتیم در اصلی دانشگاه...
درگیری‌ها و لشکرکشی‌های خیابانی ادامه داشت. بعضی بچه‌ها بدجوری چاقو خوردند...
یک شب گفتند ماهواره گفته است امشب به دانشگاه امام صادق علیه‌السلام حمله می‌شود. چه شبی بود!
گفتند ۲۹ خرداد آقا خطبه جمعه را می‌خواند. نماز جمعه در مسجد دانشگاه تهران برگزار می‌شد. گفتیم اگه اون طرفی‌ها بیان زیر سقف حضور داشته باشند، خیلی بد می‌شود.
بسیج اعلام کرد حرکت اتوبوس‌ها برای نماز جمعه ساعت ۷ صبح!
۷ صبح کنار مقبره بودیم. همه چهره‌ها خواب‌آلود بود. یکی نان بربری خریده بود و توزیع می‌کرد. شکم خالی که نمی‌شد خطبه‌ها را گوش کرد!
خدا می‌داند تو دلمون چقدر به موسوی فحش دادیم که مجبورمون کرده ۷ صبح بریم نماز جمعه!
وقتی رسیدیم دانشگاه تهران، درهای قسمت مسقف بسته بود. همزمان با ما گروه دیگری هم رسیدند. وقتی صحبت کردیم،‌ متوجه شدیم آنها هم دانشجو هستند. یواش یواش مردم عادی هم می‌رسیدند. در باز شد. بازرسی‌ها شدیدتر از همیشه بود.
بغل‌دستی من در صف نماز، طلبه جوانی بود از قم که پسر هشت‌ساله‌اش را آورده بود. پسرک رنگ به چهره نداشت. باقی‌مانده نانم را دادم بخورد.
جمعی کفن‌پوش از بهاباد یزد آمده بودند. گفتم همشهری‌های سید رضی (الآن دکتر حجت‌الاسلام هستند.) هم مثل خودش باغیرت و انقلابی هستند. لهجه‌های پراکنده شهرهای دیگر هم شنیده می‌شد.
با دیدن این چهر‌ه‌ها دل‌مان قرص شد که انقلابی‌ها از جاهای دور و نزدیک خودشان را رسانده‌اند.
حاج محمدرضا طاهری قبل از خطبه‌ها مداحی کرد. در شعرش هم اسم «محمود» را آورد و شادی جمعیت به اوج رسید. دیگر خیالمان راحت شده بود.

خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

منبرنما؛ از پیامک تا کانال

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

#خاطره‌بازی
#کانال
#هیئت
منبرنما تا چند سال پیامکی بود. تقریباً ده بیست‌نفری بودیم که موقع سخنرانی‌ها گوش‌به‌زنگ بودیم حاجی یک خوراک معنوی لذیذ برامون جور کنه.
حتی بچه‌ها از شهرستان‌های دور و نزدیک مطالب منبرنمایی می‌فرستادند.
#حاجی_پناهیان با اختلاف بیشترین خوراک را فراهم می‌کرد و #دکتر_رفیعی کمترین!

منبرنما، ویژه کسانی است که با دقت گوش می‌دهند و از بریده سخنرانی‌ها لذت می‌برند.
برای عضویت در منبرنما در بله به (
https://ble.im/HDarvishi) پیام دهید.

خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

خاطرات والعصر

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

#خاطره_رسیده
ایام ثبت‌نام #دوره #والعصر است. یادی کنیم از والعصر ۱۳۹۱، #مشهد مقدس!

:skull_and_crossbones:
بچه‌های یکی از اتاق‌ها برای این‌که صبح، بیشتر بخوابند
و مسئولان #اردو نتوانند آن‌ها را بیدار کنند،
دست به عمل شجاعانه‌ای زدند.
بله! اونا در اتاق خودشان گاز اشک‌آور زدند!
و به خواب خودشون ادامه دادند.


:recycle:
یه بار تو والعصر در راستای سبک زندگی صحیح و پرهیز از مصرف‌گرایی، لیوان پلاستیکی یک‌بار مصرف ندادند. یادت بخیر سید رئوف! فقط تو دشمن مدرنیته بودی!


:smiling_imp:
یه سال تو والعصر در راستای طب سنتی، ناهار نمی‌دادند.
اصلاً نگران نباشید.
عوضش بچه‌ها می‌رفتند بیرون غذاهای سنگین می‌خوردند و چندبرابر جبران می‌کردند!


خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

یک هفته تعطیلی بی‌سابقه امتحانات

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

یک هفته تعطیلی بی‌سابقه امتحانات

۱۳۸۴.
از شهرستان برگشته بودم تهران برای #امتحانات که خبر دادند به خاطر #انتخابات یک هفته امتحانات را عقب انداختند تا بچه‌ها بروند شهرستانشان تبلیغ! از #آموزش بعید بود ولی دانشگاه انقلابی باید یک فرقی با دیگر دانشگاه‌ها داشته باشد!
فرمانده #بسیج آن سال، #حاج_عطا در مصاحبه با رسانه‌ها، رسماً از #محمود_احمدی‌نژاد حمایت کرده بود. آن وقتی که آمدن احمدی‌نژاد قطعی نبود. البته نظر ائتلاف فراگیر اصولگرایان (جناح راست) روی #علی_لاریجانی بود. هرچند در ابتدا پیروزی او دور از ذهن بود، اخلاص و فعالیت‌های مجاهدانه مردمی جواب داد و رئیس‌جمهوری از جنس مردم سر کار آمد.

سوم تیر ۱۳۸۴، قطار انقلاب اسلامی را که منحرف شده بود، در خط اصلی خود قرار داد.
در گرامی‌داشت این ایام الهی کم نگذاریم؛ فذکرهم بایام‌ الله.

خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

ابراهیم اسرافیلیان را می‌شناسید؟

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

#تاریخ_دانشگاه
سوم تیر ۱۳۱۴ تولد #ابراهیم_اسرافیلیان است. او در عکس بالا کنار شهید محمد منتظری و شهید حسن آیت نشسته است.
:dart: از مبارزان قدیمی
:dart: قبل انقلاب، استاد دانشگاه، رئیس سازمان ملی دانشگاهیان و... بود.
:dart: یار دیرین شهید آیت و افشاکننده فتنه‌گران ۸۸
:dart: استاد محمود احمدی‌نژاد در دانشگاه علم و صنعت
:dart: نابغه ریاضی و مرد علمی جهان در سال ۹۷ و ۹۸ میلادی
و
:dart: عضو هیئت‌ امنا و از #بنیانگذاران_دانشگاه_امام_صادق علیه‌السلام!
:arrow_lower_left:
«مرحوم اسرافیلیان یکی از بنیانگذاران اصلی دانشگاه امام صادق (ع)‌ بودند چون آیت‌الله مهدوی کنی صبغه دانشگاهی نداشته و تحصیلات حوزوی داشتند. اما همراهی ایشان با مرحوم آیت الله مهدوی کنی (ره) و برادر بزرگوار ایشان آیت الله باقری کنی، این دانشگاه را راه‌اندازی کردند. آقای اسرافیلیان وقتی که دیدند دانشگاه راه افتاد است و کارش پیش می‌رود از آن دانشگاه بیرون آمدند و به هیچ عنوان حاضر نبودند مسئولیت‌ها را یدک بکشند.» (از مصاحبه دکتر شجاعی)
:arrow_lower_left:
در سوابق او در سایت دانشگاه ما، چنین آمده: مسئول دانشگاه امام صادق(ع) به مدت سه سال! ( yon.ir/israfilian )

خاطرات پل مدیریت

 

 

  • مدیر وبلاگ

انبار تابستانی؛ یک تجربه تلخ شیرین

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

انبار تابستانی
#تجربه
آخر سال تحصیلی شده و یواش یواش وقت تحویل دادن وسایل اتاق به انبار رسیده.

قدیما این وقت سال بچه‌ها تو خیابون علامه پلاس بودند تا کارتن پیدا کنند برای کتاب‌هاشون. بعضی سال‌ها بوفه هم هر کارتن را مثلاً ۵۰ تومان می‌فروخت و از هیچ، کاسبی راه می‌انداخت!

تحویل دادن وسایل، مصیبتی بود؛ مااعظمها. مثلاً انبار بلوک امسال تحویل بدی که نزدیک‌تره یا انبار بلوک سال بعد؟
چه کسی تحویل بده؟ گاهی بلیت شهرستانت دیر می‌شد و باید می‌سپردی به یکی بدبخت‌تر از خودت! (بخوانید فداکارتر)
مصیبت بزرگ‌تر آنجا بود که قبل از اینکه امتحان درس آخر را بدی، جزوه‌ اون درس را هم بسته‌بندی کرده بودی و تحویل داده بودی تا بعد از امتحان، مستقیم بری شهرستان!
فکرش رو بکن؛ از بهمن تا خرداد، پنج ماه جزوه نوشتی برای این امتحان آخری ولی با یک غفلت ساده همه چیز از دست می‌رفت. البته ادخال سرور می‌کردی در قلوب مؤمنان با این کارت!
حواستون باشه شما از این اشتباه‌ها نکنید!

خاطرات پل مدیریت

  • مدیر وبلاگ

بحران جابه‌جایی مرجعیت در علوم اسلامی

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

بحران جابجایی مرجعیت علوم اسلامی از ایران به خارج از کشور/ همچنان در فضای علوم اسلامی، تولید علم ارزشگذاری مناسبی نمی‌شود

رئیس میز توانمندسازی و توسعه علوم اسلامی هشدار داد:

بحران جابجایی مرجعیت علوم اسلامی از ایران به خارج از کشور/ همچنان در فضای علوم اسلامی، تولید علم ارزشگذاری مناسبی نمی‌شود

مجتبی الهی خراسانی: این مشکل تقریباً یک دهه است که آغاز شده و اکنون جدی‌تر شده است، یعنی مفاهیم، پارادایم‌ها و نظریاتی که در یک دهه اخیر در زمینه علوم اسلامی مطرح شده، در مراکز اسلام‌شناسی و شیعه‌شناسی در کشورهایی نظیر کانادا، آمریکا، انگلستان و اسرائیل تولید شده است. در سال‌های اخیر، تفاهم‌نامه‌های وسیعی میان مراکز شیعه‌شناسی امضا شده و آخرین آن در سال گذشته میان دانشگاه تل‌آویو و دانشگاه‌های پرینستون و آکسفورد امضا شد و فعالیت غول‌های علمی در پروژه‌های مشترک، بسیار معنادار است.

نمی‌خواهم بگویم که توطئه‌ای در راه است، آن‌ها فعالیت علمی خود را انجام می‌دهند، ولی این مسئله باعث شده که مرجعیت علمی در علوم اسلامی، از دست آن خارج شود و متأسفانه حوزه تحرک کافی را برای این منظور ندارد.
بیشتر: yon.ir/MTUla
www.PavaraQi.ir | @PavaraQi

  • مدیر وبلاگ

کی خسته‌است؟

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

یک نشان با معنا
7-eleven-brand.svg
این نشان رو شاید افرادی که به ژاپن، مالزی، آمریکا، تایلند، سنگاپور و... رفته باشند، دیده باشند. مغازه‌هایی که از هفت صبح تا یازده شب باز هستند.

شنبه‌های ویران‌گر
این شنبه‌های پایانی نیم‌سال دوم دوره دکتری ما چنین حالتی دارد! هفت صبح کلاس روش تحقیق پیشرفته در فرهنگ و ارتباطات داریم تا 10 صبح. گاهی بیش‌تر از 10 و گاهی زودتر از آن ادامه دارد. کمی که بگذرد، نوبت نماز ظهر و ناهار می‌رسد و بعد از آن، کلاس مسائل و سیاست‌های فرهنگ و ارتباطات در سطح جهانی شروع می‌شود که معمولا تا کمی بعد از شش عصر ادامه دارد. البته تقریبا بعد از پنج بعد از ظهر، کشش فکری کم می‌شود. یک نفسی که بکشیم می‌شود اذان مغرب و زمان صرف شام! البته وقتی ساعت 9 تا 11 هم کلاس فقه (جبرانی جبرانی!) داشته باشی، احتمالا باید از هردوی نماز و شام بزنی تا به کلاس برسی! 

امروز، سه خرداد 93
امروز صبح، در سالن کلاس‌ها بسته بود. مسئولش آمد و باز کرد. زیاد منتظر استاد نشدم. شاید یکی دو دقیقه هم زودتر از هفت رسید. چند دقیقه بعد نفر دوم رسید. نفر سوم نیم ساعت تاخیر داشت. دو نفر از پنج نفر به کلاس نیامدند.
بعد از ناهار، 10 دقیقه قبل از کلاس وسط روز هم نشستم، اما دیگر توانستم برخیزم و به کلاس بروم. 

کی خسته است؟ دشمن!
امروزه، خسته‌گی دشمن ما شده است! (پیش‌ترها دشمن خسته بود!) دعا کنید این چند هفته باقی‌مانده به خیر بگذرد!

ما همان نسل جوانیم که ثابت کردیم/ ما تا آخر ایستاده‌ایم
اکنون زمان استراحت نیست. هنوز پرچم اسلام را در انتهای افق بر زمین نزده‌ایم. (+) اصلا ما هم مثل شهید علم‌الهدی نمی‌خوابیم مگر این‌که خواب‌مان ببرد. (به نقل از این کتاب+)

زندگی یعنی...
 ای کاش می‌شد نیمه‌شعبان کربلا بودیم و خسته‌گی را از تن به در می‌کردیم. والیبال نشسته هم فعالیت خوبی است. نشاط می‌آورد. خسته‌گی فکری را تا حدود زیادی بر طرف می‌کند. پیامبر خدا بر محل تمرین مجاهدان بوسه زد.
این هفته هم دوست دارم در اردوی آذربایجان دانشگاه باشم و برای اولین بار به تبریز و ارومیه بروم. چند روز در دامنه سبز و زیبای طبیعت و به دور از هیاهوی تهران. اگر بشود آن‌جا والیبال نشسته هم بازی کنیم و چای بخوریم!

  • مدیر وبلاگ

آیت‌الله مهدوی کنی درگذشت مردی از تبار فرهنگ

مدیر وبلاگ | دوشنبه, ۲۴ آذر ۱۳۹۹، ۰۴:۳۷ ب.ظ | ۰ نظر

وقتی آیت‌الله مصطفوی رفت، فکر کردم که چقدر از برکت وجود ایشان استفاده کردم؟ علمای اسلام که در دسترس ما بودند.

 
وقتی پیامک ارتحال آیت‌الله مهدوی کنی آمد، با خودم گفتم: نه! می‌خواستم باور نکنم. نشد.
 
آیت‌الله محمدرضا مهدوی کنی وقتی توانایی خود را در مناصب سیاسی اجتماعی کشورداری به اثبات رساند، در اوج از قدرت کناره‌گیری کرد و به حوزه فرهنگ پیوست. البته همیشه تاکید می‌کرد: امام به ما یاد داده آخوند سیاسی باشیم! و همیشه هم در عرصه سیاست، نقش‌آفرین بود، هر چند خودش را درگیر امور اجرایی دولتی نمی‌کرد. 
 
او به فرهنگ پیوست و به اداره حوزه علمیه مروی و دانشگاه اسلامی امام صادق علیه‌السلام مشغول شد و با این سیره خود، بیش از هر چیز بر اهمیت فرهنگ تاکید کرد. گویند روزی وقتی از تصمیم یکی از اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی برای نامزدی انتخابات میان دوره ای مطلع شد، چنان برآشفت که دیگران نگران سلامتی او شدند. آری، او اهل فرهنگ بود.
 
آری، او برای من بیش از آن که یک فعال سیاسی باشد، یک فعال فرهنگی تربیتی بود. او در عمل نشان داد فرهنگ بر سیاست مقدم است. این یار صدیق انقلاب اسلامی، زندگی خود را وقف فرهیختن و تربیت کارگزاران نظام اسلامی کرد. 
 
آری، ما امروز عزادار از دست دادن یک شخصیت فرهنگی هستیم.
 
برای شادی روحش، تداوم راهش، آینده دانشگاه امام صادق علیه‌السلام دعا کنید!
 
به سهم خود، این فقدان را به رهبر معظم انقلاب، خانواده ایشان، شاگردان آیت الله و امت حزب الله تسلیت عرض میکنم.
 
پیوندهای مرتبط:
تقریر تشکیلاتی سید علی اصغرآقای علوی در همین باره: (+)
پوسترهای جدید حاج حسین براتی(+) از آیت الله مهدوی کنی در مسجدنما:تلیک کنید.
نقاشی چهره که آقای عباس گودرزی (تلخندک) خواستند منتشرش کنم (دریافت نسخه با کیفیت):
نقاشی چهره,مهدوی کنی,آیت الله,آخوند,خبرگان,رهبری,مرحوم,mahdavi-kani,طراحی,تمثال
 
حمید درویشی شاهکلائی
پی‌نوشت: این مطلب در شماره جدید نشریه فتح: ویژه‌نامه ارتحال آیت‌الله مهدوی کنی منتشر شد.

 

 

  • مدیر وبلاگ

از دانشگاه امام صادق تا دانشگاه پیاده روی
این مطلب در حقیقت بعدالتحریر یادداشت قبلی است.

درس یا کارهای رو زمین مانده انقلاب؟
یک نفر بدون ذکر با عنوان «یک امام صادقی آشنا» نظری نوشت با این مضمون که باید بچه ها را به درس خواندن و تولید علم تشویق کرد، نه این کارهای رو زمین مانده انقلاب. غافل از این که یکی از کارهای رو زمین مانده انقلاب، همین درس خواندن است! کسی نیست درس بخواند! حقیر همیشه حتی در اوج کارهای اجرایی ام در بسیج، دانشجویان را به مطالعه و تولید علم تشویق کرده ام مثلا این یادداشت من دو قسمتش درباره مطالعه و تولید علم است و یک قسمتش توصیه به ورزش! (+)

درس رو که باید خوند!
جهت اطلاع خوانندگان، پیشفرض فعالیت در سطوح عالی بسیج دانشگاه، علاوه بر داشتن توان و تجربه و وجهه اجتماعی، داشتن معدل بالاست. عمده اعضای شورای بسیج، از طریق آزمون کتبی در امتحانات دکتری پذیرفته شده اند و در طول تحصیل نیز همواره معدلهای بالا داشته اند. (دکتر نیک روش، دکتر جبارپور، دکتر بیگدلی، دکتر...)

مثلا من خیلی درس‌خونم!
 این نقل قول از من نیز رایج است که «اونی که معدلش زیر 17 است، داره تفریح میکنه!» یا «دانشگاه کسی رو که معدلش زیر 16 است، آدم حساب نمی‌کنه!»
 وظیفه اول دانشجو، درس خواندن است. به نظر من، حداقل درس خواندن در دانشگاه ما، کسب معدل 17 است. مسلم است کسی که در دانشگاه درس نمیخواند و معدلش پایین است، مورد تایید امام و رهبری نیست. امام روح الله تصریح دارند حرام است کسی در مدرسه بماند و درس نخواند. خب، این به راحتی به دانشگاه قابل تسری است. 

بنده بارها در فضای بنیان مرصوص و... تاکید کرده ام که برای حفظ نظام آموزشی، لازم است همه دانشجویان به نظم و حضور سر وقت و حداکثری در کلاسهای درس (ولو کلاسهای به ظاهر بی استفاده) اهتمام ورزند. خودم چندین راهبرد پیشنهاد داده ام برای افزایش مهارتهای مطالعه. نمونه عملی ش هم خود من! اگر فرصت باشد دوباره قفسه نقطه‌آی‌آر را روزآمد میکنم تا همگان ببینند چقدر کتاب میخونم! 
یادم هست در ترمهای آخر کارشناسی و ارشد، بیشتر حرفهای کلاس استادان را قبلا خوانده بودم. به ویژه درس مطالعات اسلامی در فرهنگ و ارتباطات که حداقل مطالب جدید را داشت!

بارها گفته ام وقتی از کلاس تا سقف سه شونزدهم غیبت کنید که استفاده بهتری بکنید. نه فقط از 84 تا 92 در دوره کارشناسی و ارشد، بلکه سه ترم دکتری اخیر نیز حقیر کمترین مقدار تاخیر در حضور کلاسها را داشته ام. در سه ترم اخیر دکتری، حتی برای یک دقیقه، کلاس درس را ترک نکرده ام. هر چند استادا معمولا به تلفنهاشون جواب میدن، به هیچ تلفنی هم جواب نداده‌ام. برای همه جلسات هم جزوه نوشته ام. اینها را اینجا مینویسم که سیره عملی خود را یادآوری کرده باشم. همیشه هم تلاش کرده ام علاوه بر منابع اصلی، منابع بی ارتباط و متفرقه ای که استادان پیشنهاد میدهند، بخوانم. (مثلا همین کشف المحجه سیدبن طاووس که استاد روش تحقیق پیشنهاد کرده بودند: +)

من حتی اینجا تو نشریه بسیج نوشته بودم که اگر تو برنامه هیئت میثاق صدهزار نفر شرکت کنن، ما باید کار رو زمین مونده خودمون رو انجام بدیم: انگیزه ایمانی برای علم، دانشگاه اسلامی، علم آموزی مومنانه و مرجعیت علمی و... 

دانش‌جویی قدر متیقن دانشجویی است
بله، به هر حال، وقتی مطالبه لب انتظار رهبری از «دانش‌جویان» است؛ اول فرد، باید دانش‌جویی خودش را ثابت کند، بعد به سایر فرعی و البته مهم دانشجویی نظیر عدالتخواهی و مطالبه گری و مانند آن، بپردازد.

علم بهتر است یا ثروت؟
البته در مقام انشای علم بهتر است یا ثروت، نظر ما مشخص است. ما علم و ثروت و قدرت را برای چه چیز می‌خواهیم؟
 صفایی ندارد ارسطو شدن/ خوشا پرگشودن پرستو شدن!
 آقای علامه جوادی: «جوادی فلسفه بخوان! عرفان بخوان! امام به این جوونا چی یاد داد که به ما یاد نداد؟» اونی که تا ته قضیه را رفته، اون دوست داره پرستو باشه! جوادی آملی که اگر بره، بعضی علوم را با خودش به زیر خاک میبره، این حرف رو میزنه! 

مثلا همین پیاده روی اربعین
 آدم عاقل، پیاده روی  اربعین رو ول کنه بیاد سر کلاس درسی که هر موقع  دیگه ای میتونه تشکیل بشه؟ ببخشید اربعین با نظام آموزشی غربی ما تداخل داره!

ما انقلاب کردیم که آدم تربیت کنیم. (جلد 8 صحیفه، همه صفحات!) حالا اگر چیزی آدمسازتر از هیئت ارباب و پیاده روی اربعین دارید، رو کنید. ببخشید، چند واحده؟

اتفاقا آقای امجد تو همین هیئت میثاق تاکید داشتند قشر فرهیخته جامعه، استادا و دانشجوها، محکمتر سینه بزنند! ما چون قراره کار رو زمین مانده انقلاب در حوزه علم را برداریم، باید محکمتر سینه بزنیم. باید جدی تر احساس نیاز به روضه داشته باشیم. رزمنده های هشت سال دفاع مقدس که کار رو زمین مانده انقلاب جلوی چششون بود، هر شب و همیشه هیئت داشتند؟ چرا؟ چون احساس نیاز میکردند به این انگیزه معنوی. ما هم اگه خودمون رو رزمنده حل مسائل اقتصادی، ارتباطی، سیاسی، حقوقی و... انقلاب بدونیم، مسلما بیشتر احساس نیاز به روضه اباعبدالله خواهیم داشت.

  • مدیر وبلاگ