یک امام صادقی!!

رفتیم با بچه‌های دانشگاه دامنه‌ی 1imamsadeqi.ir را ثبت کنیم ؛ بعد از ارائه درخواست ، گفتند که برو از وزارت ارشاد برای ثبت این دامنه،نامه‌ی رسمی بیار!
قابل پیش‌بینی هم بود برای ثابت کردن این که ما امام صادقی هستیم کاری بس هولناک‌تر از رستم پیش رو داریم،لذا بیخیال شدیم!!!!

برای سایت قبلی هم(خدایش بیامرزد) درخواست گواهی ثبت که دادم،تماس گرفتند گفتند ما نمیتوانیم موضوع نوشته‌هایتان را تشخیص دهیم،بیا وزارت ارشاد ببینیم باید چه کرد!! ما هم هنوز در راه وزارت ارشادیم!!!!

بعد از چندین ساعت خوابیدن

از خاطرات دوران دانشجویی

(عکس برای تزیین صفحه است و ربطی به دانشجویان ما ندارد!)

تقریبا تمام 24 ساعت رو بدون فعالیت خاصی (کمی نماز و غذا) خوابیده بود.

بیدار که شد، این آیه را زمزمه می‌کرد:

ام حسبت ان اصحاب الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا؟!

واقعا اصحاب کهف هم پیش آخر هفته بچه‌ها با طرح‌های اذان تا اذان کم می‌آووردند!

یک سوال

یک نفر شب خواب می بینه که یک آقایی یک پرچمی با شمایل خاص رو میاره تو مصلی دانشگاه نصب می کنه

چند روز بعد اون پرچم در مصلی نصب می شه!!!

یه سوال برای من پیش اومده

اگه یه نفر خواب ببینه که تو دانشگاه بمب گذاری کردن یعنی بعدش چه اتفاقی می افته؟؟؟

پول ندارید تعطیل کنید خب...

والا ما که خجالت می کشیم وقتی استاد میگه هنوز حق التدریس ترم قبلم رو بهم ندادن

پشه‌کشی!

چه حسی به‌تون دست می‌ده اگه نشسته باشین توی تالار مطالعه و یک نفر هر 5دقیقه با کلاهش محکم بکوبه روی وسایل و میزش برای این‌که پشه‌ها رو تار و مار کنه؟!

ما که اعصاب‌مون خرد شد دیگه!

به‌روزرسانی

ینی هیچ اتفاقی تو دانشگاه نمی‌افته که هیشکی به روز نمی کنه؟!

این چه وضیه خب؟

دانشگاهه داریم؟!

در زدن لازم نیست

طرف می‌خواد بیاد تو اتاق مطالعه قبلش در می‌زنه!

یه هم‌چین جوونایی داریم ما!

یک کتاب؟!

استاد اومد سر کلاس یک کتاب کمک آموزشی معرفی کرد از انتشارت دانشگاه امام صادق (ع)

زنگ زدیم انقلاب سفارش کتاب بدیم، فروشنده گفت:

«من این‌جا هرچی گشتم همچی کتابی رو پیدا نکردم مگه شما از دانشگاه امام صادق(ع) نیستید؟ چرا از انتشارات‌تون نمی‌گیرید؟»

عجب فکری! رفتم اطلاع‌رسانی می‌گم

-          می‌خوام سفارش سه جلد از کتاب ... از انتشارات دانشگاه رو بدم

-          نویسنده کتاب کیه؟

-          آقای...

-          متاسفم ما نداریم

-          چرا؟ من چی کار کنم؟

-          نویسنده مرده پس کتاب مال اون واحده، اصل بر اینه که دو واحد از هم جداست. پس باید بری اون واحد از انتشارات همون‌جا بگیری!

-          یعنی من برا یه کتاب برم اون واحد؟!

-          خب یه راه دیگه هم اینه که درخواستت رو مکتوب بفرستی روابط عمومی اون‌ها مکاتبه کنند با روابط عمومی اون واحد ببینند چه می‌شه

-          ان‌شاالله سال آینده هم دستمون می‌رسه درسته؟!

 

** داشتم فکر می‌کردم  تو دانشگاه ما که برگزاری کلاس‌ها و امتحانات مطابق با واحد برادرانه احتمالا  وقتی می‌خوایم یه کلاس رو هم کنسل کنیم چون مطابق مصوبه اون‌هاست باید بری همون واحد هم تقاضای تغییر برنامه بدیم دیگه! این‌جوریه؟

بعضی وقت‌ها این تصور ایجاد می‌شه که انگاری ما زیر یوغ اسارت این واحد برادرانیم ها!

یعنی می‌شه یه روز این دو واحد رو از هم جدا کنند؟!

آخه این هم دانشگاهه داریم؟!

افتضاح رستوران دانشگاه +عکس+ سند

افتضاح رستوران دانشگاه

امشب که به سلف رفتم اول می‌خواستم غذای فردا را رزرو کنم که دستگاه خراب بود و قطعا فردا دو هزار تومنی جریمه شدم. بعد رفتم غذای امشبم را گرفتم و نشستم و شروع کردم به خوردن غذا از این برنج و گوشت‌های دانشگاه بود که یک دفعه یه شی عجیبی را شبیه به پوست دست انسان که با مو کنده شده در غذا دیدم بسیار نفرت‌انگیز و چندش‌آور بود، به آقای چراغی گفتم. ایشان آشپز رو صدا کرد. آشپز هم آمد بالا، یه نگاهی کرد و گفت تقصیر ما نیست. گوشت چرخ‌کرده است!

ولی نمی‌دونم چه چرخ گوشتیه که یک تکه دو سه سانتی را چرخ نکرده آن هم با مو!

از 87 تا الان کاری نشده؟

آیا دفتر برنامه ریزی و نیز قسمت امور اداری معاونت اداری مالی از سال 87 کار خاصی انجام نداده اند که بتوانند قسمت گزارش کار سایتشان را به روز کنند؟