سه امام صادقی در یک نما
- ۰ نظر
- ۲۳ آذر ۹۹ ، ۲۰:۴۴
توی سلف نشسته رو به روم
دارم حیات خلوت می خونم!
می گه دیگه داره حالم ازت به هم می خوره همیشه دستت ی چیزی هست واسه خوندن!
رفیق فرهیخته به این میگن!
واقعا دانشگاهه داریم؟!!
بسیج دانشگاه امام صادق بسیج فعالی ست
حتی در برخی حوزه ها مثل بیانیه دادن بیش فعال
کتابخانه انتهای مسجد یکی از واحدها(نهادها)ی زیر مجموعه بسیج دانشگاه امام صادق ع است
مدت زیادی ست کتابخانه بسیج نه تنها به روی مراجعین باز نیست بلکه
کتابهای(که طبیعتا طبق برچسبی که بسیج می زند متعلق به بیت المال است)آن
به صورت نامنظم روی زمین افتاده
بنده قبل از این که این مساله رو اینجا مطرح کنم بارها با آقایان حضوری صحبت کردم اما متاسفانه تغییری حاصل نشد
لازم به ذکر است که پاسخ برخی از این دوستان این بود که کتابها در حال کدگذاری هستند
برادران اگر قرار است کتابها کد گذاری شود این کار تا چه زمانی ادامه
دارد؟!بنده کتابی رو که یک ماه و نیم پیش تحویل داده ام همین چند روز پیش
دوباره روی زمین دیده ام آن هم وقتی کتابخانه/سینما ی بسیج به بهانه پخش
فیلم باز شد!
علاوه بر این پیش از تعطیلات بین دو ترم کتابها را به این دلیل که قرار است کدگذاری شود از ما گرفتند!
من واقعا متعجبم چگونه از مسئولان انتظار عمل دقیق،کارشناسانه و صحیح داریم وقتی نمی توانیم یک کتابخانه را اداره کنیم
«در واحد خواهران دانشگاه امام صادق اساتید مرد پشت به کلاس تدریس می کنند.اساتید مرد مجبورند پشت به دانشجویان به تدریس بپردازند.
میز اساتید مرد واحد خواهران دانشگاه امام صادق رو به دیوار است .به طوری
که اساتید مرد روی صندلی می نشینند که پشت به دانشجویان است .مسئولان حراست
دانشگاه وآموزش تلاش می کنند تا چیدمان میز وصندلی اساتید به گونه ای باشد
که استاد مرد ودانشجوی دختر این دانشگاه رخ به رخ نشوندوچشم در چشم هم
ندوزند. با توجه به دست چین بودن اساتید دانشگاه امام صادق به ویژه در واحد
دخترانه به نظر می رسد اساتیدی که خود مروج چنین اندیشه هایی هستند»*
من |:
مرد |:
دیوار|:
آیت الله مهدوی کنی|:
*
این مطلب رو چندی پیش در ویکی پدیا ذیل دانشگاه امام صادق پردیس خواهران
نگاشته بودند که پیش از اقدام ما برای تصحیح ان کلیت توضیحات پیرامون
دانشگاه تغییر یافت
* کدوم عقل سلیمی این رو می پذیره؟؟؟
http://fa.wikipedia.org/wiki/دانشگاه_امام_صادق
برای تعطیلی روز 14 خرداد ، اداره ی امور کلاس ها این هفته و هفته اینده جبرانی اعلام کرده!
آخه آدم دردش رو به کی بگه؟!
اینم دانشگاه که داریم؟؟!!
طرف دانشجوی سال اوله.بدن هیچ گونه مشکل حادی، صرفا بخاطر اینکه نزدیک والدین باشه انتقالیش ردیف شد.البته تو یک دانشگاه دیگه!
حالا اینجا،طرف رتبه سه رقمی کنکور بود و از اهالی یکی از استان های جنوبی کشور.ازدواج کرد و همسرش ازش خواست که انتقالی بگیره از امام صادق به اونجا!!! یعنی به همون مرکز استان خودشون! انتقالی ندادند.انصراف داد.کلی جریمه به دانشگاه پرداخت.رفت شهر خودشون پیام نور خوند!با رتبه سه رقمی کنکور کارشناسی!
از این انشا نتیجه می گیریم، ما بزودی الگوی دانشگاه اسلامی می شویم.
دانشگاهه داریــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــم؟!
صرفا جهت اطلاع:
به پیشنهاد مخاطبان مطلب رمز دار شد .
بدین وسیله ورودمان به عرصه نگارندگان وبلاگ را به همه دانشجویان جهان تبریک و تهنیت می گوییم
"بنده
چند سال است که مرتب فریاد می کشم:«استعداد ایرانی» البته حالا بسیاری
معتقدند که ایرانی مستعد است، و الا در سابق همین را هم انکار می کردند و
می گفتند: «از ایرانی کاری بر نمی آید، از ایرانی قطع امید کرد.» اینگونه به ذهنها
القاء می کردند.بنده توقعم از جامعه ی علمی کشور این است که تا پنجاه سال
دیگر صادر کننده ی علم به دنیا باشیم و این امری است که محال نیست. الان شما به خودتان مراجعه کنید،
اگر دیدید که این حرف به نظرتان ناممکن و محال می آید، بدانید که هنوز آن
فرهنگ تحمیلی در ذهنتان هست که بگویند: شما نمی توانید، عرضه ندارید. این فرهنگ تحمیلی را باید بزداییم ، باید باور کنیم که کاملا ممکن است."
این قسمت برگرفته از وبلاگ نسل ظهور نوشته آقای ابراهیمی است
دانشجو از نوع سیب زمینی:
موجودی بی رگ، بی دغدغه، بی تفاوت نسبت به همه کس و همه چیز. بی هدف یا با اهداف تکراری.
از دانشگاه عبور می کند مدرک می گیرد بی آن که درک بگیرد.
این طبقه از موجودات اکثراً به دو زیر گروه عمده تقسیم می شوند: سیب زمینی آب پز، سیب زمینی سرخ کرده.
سیب زمینی آب پز: سایه ای تکراری در دانشگاه های شریف و تهران و علوم پزشکی. نیمه پخته و پخته شده در اثر فشارهای درسی. با قابلیت پاس کردن 28 واحد اختصاصی در ترم بهاره. شخم انواع کتاب های text و غیر text [1] با گیسوانی رو به کچلی و شکمی رو به گسترش و قدرت مدیریت در حد سرمربی تیم ملی، غلبه ی مصلحت بر آرمان گرایی[2]، محافظه کاری[3] در حد بنز. الذین یحسبون انهم یحسنون صنعا!
درصورت ثابت قدم بودن در آب پز ماندن. دانشمندی بدون روحیه ی روشنفکری، روزی در خدمت حق و روزی در خدمت باطل[4]، رسیدن به دانشی به ارزش کفش پهلوی[5] و تبدیل به پیچ و مهره طاغوتی[6] و شاید سازنده ی بمب اتم و میکروبی و....
سیب زمینی سرخ کرده: خوشگل، خوش تیپ، مانکن، هندسام، بی تفاوت نسبت به باطن و معطوف به ظاهر. دغدغه ی درس در حد کم نیاوردن و ضایع نشدن درگیر مارک کفش، در فکر رنگ آرایش. جست و جوی همه چیز جز دانش و البته در پی کسب شخصیت از نمره!
دانشجو از نوع فلفل کبابی: این گونه بسیار شبیه سیب زمینی سوخته است. جو گیر، هیجان زده! یار دبستانی من و این ها و...
اکثراً بی رگ در تلاش برای آنژیوژنز. هیبت تکراری در اعتراضات دانشجویی و تظاهرات ضد.... مشت گره کرده سر هیچ و پوچ، خسته ای همیشه معترض و منتقدی بی علم، تحلیلگری بی دانش، دچار آنارشیسم علمی[7] و البته آن کسی که نداند و نداند که نداند و البته باور دارد که تواند، سیاست زده[8]، کامل کننده ی پازل دشمن، مبارزه برای مبارزه، موظف به نتیجه نه موظف به تکلیف[9] اکثراً ناپیدا در کلاس درس. مشغول تهیه ی اخبار، بروشور و همایش و خلاصه در پی اصلاح همگان جز خودش. تخلیه انرژی جوانی به وسیله شکستن در و پنجره و این ها، اشداء بینهم و رحماء علی الکفار!
وقتی دانشجو سیب زمینی نباشد!
عنصری پاک نهاد، در حال فرا گرفتن دانش و آماده سازی علمی و فکری خود برای شرکت در پیشرفت ملت و کشورش[10] متعهد و متفکری که فکر را مطرح و آن را مطالبه می کند[11]. عدالتخواهی که عملکرد قاطعانه می طلبد[12]. در پی فروزان کردن چراغ ایمان در دل و صد البته نورانی کردن فضا[13].
با قدرت تحلیل سیاسی و البته هضم نشدنی در جناح های سیاسی[14]. اصلاح طلب نه به عنوان یک پز سیاسی بلکه اصلاح طلب در روش ها و نه در اصول.[15]
در انجمن اسلامی با کار اسلامی، فکر اسلامی، مایه اسلامی، بینش اسلامی و دانش اسلامی[16] یک چهره عمومی یک پرچم یک نماد.[17]
برخوردار از اندیشه عمیق اسلامی و نه فقط احساسات اسلامی[18] متدین ترین با هوش ترین و کارآمدترین دانشجویان با درایت و کفایت، با شوق مطالعه زبان گفت و گو و تیزهوشی لازم[19]. سیاستمد اری (که البته از سیاسی کاری و سیاسی بازی باید به دور باشد)[20]
در بسیج دانشجویی با ایمان صادقانه منطق مستحکم و عزم پولادین[21]. سالم با صفا با همت.[22]
دشمن کمین گرفته را از یاد نمی برد. با هوشمندی و تلاش و تفکر به پیش می رود.[23]
و در هرجا و با هر اسمی....
مانند همه ی عاشقانی که پر کشیدند.
نوشته های زیر صحبت های رهبر عزیزمونه که متن «دانشجو باید سیب زمینی نباشد» دریافتی از آن هاست.
[1] ما واقعاً دوست داریم که تخصص و علم بی قدر نشود (30/5/63) تخصص را رد نکنید (9/3/61)
اما مبادا کار انقلابی و کار فکری و کار اسلامی در دانشگاه ها با کار درسی منافات پیدا کند. (15/3/64) علم و دانش همانقدر که می تواند مفید باشد می تواند مضر باشند. بنابراین در کنار علم، فرهنگ و تزکیه و اخلاق و معنویت هم لازم است؛ در این هیچ شبهه نکنید (26/9/64؛ در دیدار با جمعی از دانشجویان)
[2] (15/8/82 در دیدار جمعی از اعضای تشکل ها و نشریات و شماری از دانشجویان).
[3] (1/2/1363)
[4] 25/7/74
[5] 25/7/74 ماجرای یک استاد بزرگ ادبیات فارسی که در صف اساتید دانشگاه تهران ایستاده بود و هنگامی که محمدرضاشاه عبور می کند، به پای او می افتد و کفش او را می بوسد. حالا بوس کردن کفش که اشکال نداره! شاید خوشش می اومده، ولی توجیه استادِ محشره ! ← هیبت سلطانی من را گرفت!
[6] (9/3/61)
[7] (9/12/79 در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر)
[8] (9/12/79 در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتی امیرکبیر ← یکی از آفات حرکت دانشجویی این است که عناصر و مجموعه های ناباب به آن طمع بورزند و بخواهند از آن سوء استفاده کنند و.... اگر مجموعه های سیاسی، طرف حرکت دانشجویی آمدند و خودشان را به آن چسباندن و بر آن دست گذاشتند. این می شود آفت!..... دانشجویان باید مواظب باشند (9/12/79).
[9] عکس صحبت امام (ره)
[10] 14/7/77 پیام به پنجمین گردهمایی بسیج دانشجویی.
[11] 15/8/82
[12] 15/8/82
[13] 14/7/77
[14] اگر این دانشجو تحصیل علم بکند، متخصص هم بشود، احیاناً آدم خوبی هم باشد، اگر مسائل سیاسی جامعه را درک نکند، جهت گیری های جامعه را نفهمد، نیازهای جامعه را درک نکند، می دانید چنین انسانی چه اشتباهات بزرگی را ممکن است مرتکب بشود؟ می دانید که آن انسان عالم و متخصص که در مسایل جاری کشور خودش آگاه نباشد، چگونه ممکن است به ابزاری در دست دشمن تبدیل بشود؟ (1/10/65، سخنرانی در جلسه پرسش و پاسخ در مسجد دانشگاه تهران).
[15] 9/12/79
[16] 15/3/63
[17] 14/5/64
[18] 4/9/61
[19] 1/2/63
[20] 25/4/66
[21] 14/7/77
[22] 1/2/63
[23] 14/7/77
همه ی آرمان ها قابل دسترسی است به شرط این که شما در میدان باشید. «رهبر»